سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طلبه بلاگ

دعا

    نظر

                              دعا


دعا چیه ؟ چطوری انجام بدیم ؟ چقدر قدرت داره ؟ و بعد چگونه به استجابت می رسه ؟ ، اولین چیزی که ما در دعا داریم اینه که دعا یک آلت فطری و روحیه که انسان در ذاتش داره و وقتی که کارد به استخوان آدم می رسه این حالت بروز می کنه . اونجا دیگه از شدت استیصال و بیچاره بودن ، تنها چیزی که براش می مونه دعا کردنه و این دعا مختص شیعه و سنی و مسلمانان و گبر و یهود نیست بلکه مختص کسی هست که وقتی کارش گیر می کنه دنبال یک قدرت مافوق طبیعی می گرده . از این راه هایی که تا الان دیده ، قدرتش باید خیلی بیشتر باشه . نیرویی که بتونه کاری بکنه که بشر نتونه انجام بده . دنبال این می گرده . انسان حتی اگر دعا هم نکنه در ذهنش و در تخیلش همچین آرزویی داره . آرزو داره که یک روزی نیرویی داشته باشه که بتونه مشکلاتش رو به طور غیر طبیعی حل کنه وجود همین آرزو در ذهن نشون دهنده اینه که این امکان وجود داره که مثلاً انسان 1400 سال پیش این امکان رو فرض کرده که بره کره ماه گرچه عقل اون زمان بگه تو دیوانه ای ، این همه راه رو با کدوم نرده بون می خوای بری ؟! چون اون زمان ابزار بالا رفتن رو فقط نردبون می دونستن . انسان آرزویی داشته باشه که من می تونم روی آب راه برم ، خب همه به آدم می خندن ولی ممکنه . لذا می گن هرچیزی که در ذهن خطور کنه این امکان داره . حالا امکانش در برخی از برهه های زمانی ممکنه معقول نباشه ولی در برخی از برهه ها علم پیشرفت می کنه این امکان به وجود می یاد . امکان اینکه یک نیروی مافوق طبیعی بعضی از مشکلات ما رو از راه غیر طبیعی حل کنه وجود داره به همین لحاظ این مسأله در ذهن ما خطور می کنه و این مسئله در تخیل ما نقش می بنده به این می گن : “ دعا ” . این دعا به معنای عام و کلی .
دعا به معنای خاص چیه ؟ در مذهب شیعه دعا به معنای خاص یعنی این که بشینه در درگاه خدا یا اهل بیت (س) از اونها بعضی از مسائل و مکشلاتی رو که خودش قدرت نداشته برطرف کنه ، درخواست کنه ، و یا اینکه به بعضی از حاجات برسه . یا دعا کنه که مشکلاتی که بعداً ممکنه براش پیش بیاد ، پیش نیاد . چون قدرت نداره که جلو اونها رو بگیره .

اما دعا یک ارکانی داره ، یعنی یک چیزهایی هست که برای دعا پایه است . هرکدوم از این ها نباشه دعا شکل نمی گیره :
1 ـ رکن اول ، می فرمایند : استیصال . یعنی چی ؟ یعنی آدم واقعاً مطمئن شده باشد راه دیگه ای وجود نداره . نمی شه آدم تو خانه بشینه چشماش رو ببنده ، بگه خدایا اگر می شه ما یکی ، دو ماهی هر روز ظهر ناهار بوقلمون بخوریم ! این که دعا نشد . یکی از بچه ها صبح می خواست برای امتحان بره ، گفت :آقا دعا کنید ، گفتم چه خبره ؟ گفت : کنکور دارم ، امتحان دارم ، گفتم خُب چقدر خوندی ؟ گفت : هیچی ، گفتم :‌ خُب من دعا برای چی بکنم ؟ گفت : خدا اگر بخواد ما جواب می دیم !! گفتم نه آقا جون خدا نمی خواد ، خدا اِبا داره که مسائل و راه های مختلف رو از غیر راهش جلو بره . برای نمره آوردن باید آدم درس بخونه . دعا برای اینه که آدم حافظه اش بیشتر بشه . دعا برای اینه که سرامتحان هول نشه . دعا برای اینه که مریض نشه . دعا برای اینه که وقت کنه بیشتر درس بخونه ، دعا برای اینه که مطالبی که خونده یادش نره ، دعا برای این چیزهاست . انسان باید اصل کار رو انجام بده . یا اینکه طرف می بینه باباش وضعش خوبه این می تونه بره بگه : بابا ! یه کمکی به من بکن ماها باید از همدیگر کمک بگیریم . طرف می بینه رفیق هاش می تونن این حاجت رو برطرف کنند می گوید نه ما فقط از خدا کمک می گیریم ! خب بشین تا از گرسنگی بمیری ، اصلاً مردم خلق شدند که به همدیگه کمک کنند . این قُد بودنه ، نه توکل . این حالت ، حالت غروره ، نه توکل .

2 ـ رکن دوم دعا : اخلاص در دعا . یعنی چی ؟ آقا ! بنده ، حضرت عباسی اومده باشم به خدا راست بگم . اگر برای حاجتی دعا می کنم ، اگر برای بخشش گناهی دعا می کنم ، راست بگم ، حداقلش اینه که طوری نباشه که بگم حالا در خونة خدا رو هم یه دری می زنیم علی ا. . . ،ببینیم چی می شه ؟ در خونة تقی و کَل عباس رفتی در خونة خدا هم می ری خدا رو در ردیف تقی ، عباس ، حسن و حسین قرار دادن ظلمه . خدا هم اینجوری جبران می کنه که دعات رو برآورده نمی کنه . خُب پس رکن بعدی دعا این هست که حقیقتاً در خونه خدا اومده باشی و مطمئن باشی که در این خونه جوابت رو خواهند داد .
3 ـ رکن سوم دعا ، می فرمایند : حال دعا داشته باشی ، یعنی چی ؟ دو تا مطلب تو حال دعا هست : 1 ـ مطلب اول اینکه آقا ماها اهل دعا باشیم و اینجوری نباشه که فقط یه اوقات خاصی سراغ خدا بیایم . ارتباط با خدا باید یه ارتباط مستمر ، پیوسته ، پشت سرهم باشه . همیشه با خدا در تماس باشیم . روایت می فرماید : فرشته می یاد سراغ خدا عرض می کنه : خدایا ! این بنده تو از نظر اینکه بیچاره شده حرفی توش نیست ، بیچاره ، بدبخت اینجا اومده ، به سجده هم که افتاده ، گریه هم که می کنه ، کسی هم که غیر از تو نداره چرا جوابش رو نمی دی ؟ خداوند می فرماید : برای اینکه من بنده ام رو دوست دارم می دونم اگر الان جوابش رو بدم ول می کنه و میره . لذا می بینی طرف 20 سال هست که یه حاجتی داره و از خدا طلب می کنه و همین حاجت دینش رو حفظ کرده ، یعنی برآورده نشدن حاجت دینش رو حفظ کرده وگرنه اگر همون اول بهش داده بودند ، سراغ کارش رفته بود . لذا این رو خوب دقت کنید که درجات توکل ما و این که ما چقدر نسبت به خدا اطمینان داریم در همین دعا سنجیده می شه . 2 ـ مطلب دوم : حال دعا داشتن یعنی اینکه مثلاً در حال سجده باشه ، در این حالت شرایط استجابت دعا محیاتره . اشک بریزه ، شرایط باز هم مهیاتره ، شب قدر باشه ، باز کارش آسانتره یا شب جمعه باشه نه اینکه بگیم شبهای دیگه نمی شه دعا کرد ، شب های جمعه نسبت به شب های دیگه برای دعا کردن مناسب تره . به این ها می گن : شرایط دعا .

خُب تا اینجا کارها رو انجام دادیم ، دعا کردیم ، دو تا نکته را باید مد نظر داشته باشیم :
1 ـ نکته اول ، ( این نکته رو دقت کنید ) همه مون این تجربه رو توی زندگی داشتیم . آقا ! جلوی خدا بدسابقه نشیم ، بد سابقه یعنی چه ؟ یعنی این که خداوند وقتی حاجت ها رو روا کرد به جای شکر کردن دوباره سراغ گناه بریم ، اصلاً یادمون بره که یه زمانی حالی داشتیم دعایی می کردیم ، خدا به ما محبتی کرد و دعای ما رو مستجاب کرد . یه دفعه می بینی بعضاً خدا رو ول می کنند ومی روند . تا خدا یه خونه ای ، پولی ، تشکیلاتی داد ، یا علی مدد ! التماس دعا ! هرچی می گی : آقا جون ! یادته داشتی از فقر و بی چیزی می مردی ؟ اصلاً انگار نه انگار . پیش خدا بدسابقه نشیم ، حتی شکر کنیم ، بگیم : خدایا ! ممنونتم . خدایا ! خیلی لطف کردی ، فکر نکن من یادم می ره ، فکر نکن آدم بی حیایی هستم ، فکر نکن ، بی چشم و رو هستم ، فکر نکن نمک رو می خورم ، نمکدان رو می شکنم . همش اینو به خدا بگیم و به خودمون تلقین کنیم . این بدسابقه شدن باعث می شه سری بعد که با خدا کار داشتی ،‌ خدا مهل نذاره . بگه : آقا ! این معلوم نیست برنامه اش چه جوریه ؟
2 ـ نکته دوم : بعد از اینکه دعا انجام شد و انشاء الله استجابت شد خودمون رو غنی و بی نیاز از خداوند فرض نکنیم . بعضی وقتها یک گیرهایی که تو کارهای ما می یاد ، برای اینه که فکر می کنیم خُب دیگه مشکلی نداریم . خودمون رو بی مشکل فرض نکنیم . حتی برای لحظه ای خودمون رو از عنایت خداوند غنی فرض نکنیم ، نگیم حالا خدا کرد کرد ، نکرد هم نکرد .
قضیه مربوط به خیلی وقت پیش هست ، یه عارفی 200 ، 300 سال توی یک غاری غذاش فقط نون و سبزی و گوشت و . . . بود . همه عباداتش رو هم کرده بود . یه روزی به خودش می گه : ما دیگه زیاد هم وضعمون بد نیست . ( بعضی وقتها ما به خودمون مغرور می شیم ، علی (ع) با اون همه عبادت از خوف خدا غش می کرد . این حالت ، حالت خیلی خطرناکیه ) خلاصه این عارف می گه : خدایا دیگه نمی گم : “ آمَنّابِفَضْلِکْ ” دیگه حالا فقط عدالتت رو می خوام ، پدرمون در اومد . گفت : “ الهی آمَنّا بِعَدْلِکْ ” یه حالت مکاشفه ای بر اون نازل شد روز قیامت بود آقا رو آوردند ، خُب آقا ! سلام علیکم ، شما مثل اینکه برنامة عدل رو درخواست کرده بودید ؟! بله آقا !
ـ ما در خدمتتون هستیم . خُب آقا بفرمائید ، شغلتون ؟ ـ ما عارفیم ! ـ کجا ؟ ـ توی فلان غار ـ روی چی عبادت می کردید ؟ ـ روی یک تخته سنگ . ـ چند سال ؟ ـ 300 سال . ـ آقا تخته سنگ رو بیارید . آوردند ، شما بخواب این تخته سنگ ، می خواد 300 سال روی شما عبادت کنه ! ـ اِه !
ـ شما چی می خوردی ؟ ـ سبزی . ـ چه جور می خوردی ؟ ـ هیچی ، می چیدم ، خورد می کردم با نون می خوردم . ـ سبزی ها تشریف بیارن ! ‌ آقا رو خورد کنند تا سبزی ها ایشون رو با نون بخورند ! عدل همینه . گوشت هم خوردی آقا ؟ ـ بله ، خیلی . ـ آب بیارید می خوان حاج آقا رو ذبح کنند . عدل اینه . فکر کردی این چیزها جون ندارن . اگر قرار باشه با عدل برخورد بشه ، ما که نسبت به بقیة مخلوقات تافته جدا بافته نیستیم . پس از خدا بخوایم که : “ الهی آمَنّا بِفَضْلِک ”

اینو خوب دقت کنید ، تقریباً عدة زیادی از شما شبهای قدر اینو از من شنیدید بقیه که نشنیدند خوب گوش بدن ، حضرت عباسی این مطلب رو خوب بگیرید و اگر ازتون سؤال کردند به بقیه هم بگید ، اگر پرسیدند : این چه خداییه ؟! چرا مهل نمی ذاره ؟ چرا از ما پشت کرده ؟ چرا امام رضا (ع) دعاها رو جواب نمی ده ؟ مگه ما چه گناهی کردیم ؟ مگر خدا قصی القلبه ؟ خدا رو از این همه غربت در بیارید ، موسی (ع) به خداوند عرض کرد که مجوس ترین بنده نزد تو چه کسانی هستند ؟ خداوند فرمود : مجوسترین بنده نزد من کسانی هستند که به منه خدا تهمت بزنند . اِه ! مگه کسی هم هست که به تو تهمت بزنه ؟ بله می یاد دعا می کنه ، می گه : به من خیر بده ، من هم خیر بهشت می دم ، ولی راضی نمی شه ، می گه : این خدا با من لجه ، این خدا به من شر داده ، خیلی عجیبه . یا مثل بعضی از ماها ، بریم حرم امام رضا (ع) گریه کنیم ، دعا کنیم ، زیارت کنیم بعد هم بیایم اینجا ، برای امام رضا (ع) صفحه بگذاریم ، بگیم : رفتیم مشهد ، امام رضا (ع) جوابمون رو نداد ، ما هم دیگه نمی ریم مشهد . خُب نرو ، ببین کسی دیگه جوابتو می ده ، بعضی یه دینهای من درآوردی دارند ، اَلکی ، آبکی !
طرف با کاروان اومده مشهد ، بعد از کاروان می گه من نرفتم حرم ، خوب چرا نرفتی زیارت ؟! می گه : اون روزی که از صحن امام می خواستم برم داخل ، از دری که می خواستم برم تو ، بسته بود ، من هم گفتم ، امام رضا (ع) در رو روی من بسته ، دیگه نرفتم !
اِی بابا ! تو رو قرآن ، این دین ها رو کی به ما یاد داده ؟ در و بسته دارند تعمیرات می کنند ، خبر نداشتند که شما تشریف می یارید ، وگرنه می گفتند ، فرش قرمز خدمتتون پهن کنند ، گاوی ، چیزی بکشند ، بیا از یه در دیگه برو داخل ، این مسخره بازی ها چیه درآوردی ؟‌! توی کدوم کتاب اخلاقی نوشته که ما رو اگه از این در راه دادند ، دادند اگر ندادند ، معلوم می شه که نطلبیند . بعد هم می یاد با امام رضا (ع)‌ قهر می کنه ، می گه ما که رفتیم در رو هم رومون بستند . فکر می کنه عارفه ، بابا بیا برو زیارتت روبکن قربونت برم امام رضا (ع) اینقدر سرش شلوغه که تو را نمی بینه ، اصلاً بعضاَ می گن : دیگه امام رضا (ع) به ما نگاه نمی کنه . می گن : یه بنده خدایی توی حرم گریه می کرد می گفت یا امام رضا (ع) دو هزار تومان پول بده من گرفتارم و فلان ، خلاصه برای دو هزار تومن گله می کرد . بعد بغل دستیش گفت : آقا جون ! بیا این دو هزار تومن رو بگیر برو ، من دومیلیون چک دارم ، اینقدر هم سرآقا رو شلوغ نکن !
پس برای استجابت دعا اگر ارکان دعا مرتب بود ، یعنی استیصال داشتی ، توکل داشتی ، ایاک نعبد و ایاک نستعین رو به راه بود ، شرایط دعا محیا بود ، سوز داشتی ، اخلاص داشتی ، همه چیز مرتب بود ، خداوند تبارک و تعالی می فرمایند : هر دعایی بکنید من مستجاب می کنم . می گه : آقا ! این چه حرفیه شما می زنید ؟ ما دو هزار تا دعا می کنیم نصفش هم مستجاب نمی شه ، عجله نکن !
چه جوری مستجاب می کنه : 1 ـ همین قدر که بیای برای دعا کردن توی مجلس بشینی ، اون دعاهایی که نمی کنی و خدا برات خوب می دنه رو مستجاب می کنه . برنامه اینطوریه ، مثلاً اگه قراره الان از اینجا بری بیرون و تصادف کنی پات بشکنه ، وقتی می یای توی مجلس می شینی ، من این دعایی که نکردی که : خدایا منو حفظ کن رو مستجاب می کنم ، می ری بیرون و این اتفاق برات نمی افته . برنامه اینه که فلان بلا سرت بیاد ، یادت هم نیست ، نمی دونی ، میشه یا نمی شه ، اما خدا بجای اون دعایی که برآورده نشده ، این بلاها رو از سرت رفع می کنه . اینجوری دیگر خیلی از بلاهایی که سر ما می یاد ، برای اینه که ما پیش پیش دعا نکردیم . امام معصوم (ع) می فرمایند : دعای بعد از بلا فایده نداره . پس معلومه قبل از بلا یه دعایی داریم .
2 ـ مطلب دوم : خداوند تبارک و تعالی می فرماید مردم در برخورد با من چند جور هستند : یک عده “ اِذا مَسّو شَر کانُ جزوعا ” وقتی یک شری بهشون می رسه شروع می کنند به جزع و فزع و گریه و فحش به زمین و زمان دادن و همه چیز رو به همدیگه می ریزند . می گه : گور بابای این مملکت و نظام و جمهوری اسلامی و . . . آقا ! چی شده ؟ مرغ بیست تومن گرون شده ! مرگ بخوری ! ما سیصد هزار تا شهید دادیم ، برای بیست تومن گرون شدن مرغ تمام مملکت رو فحش می ده . بعضی از ماها هم همین جوری هستیم ، فکر نمی کنیم که داریم چه کار می کنیم ؟ از بالا تا پائین مملکت رو فحش می ده برای اینکه حالا مرغ پنجاه تومن گرون شده . تا کوچکترین ناراحتی بهش می رسه زمین و زمان رو می دوزه به هم .
“ و اِذا مَسّئو الخیر کانُ مَنوعا ” . بعضی وقتها یک خیر و خوبی بهشون می رسه ، حریص می شن . بیشتر می خواد ، هی بیشتر می خواهد . آقا ! بخور دیگه توی بانک می گذاری چه کار ؟ بخور دیگه تمومش کن ، لذا خدا اصلاً مهل نمی گذاره ، من یه نمونه خیلی کوچکش رو بگم : شما چند سالتونه ؟ مثلاً ؟ 18 یا 19 سال یا 20 سال اغلب تو همین سن هستید ، چند هزار تا صبحانه و ناهار و شام خونه مهمون مادرت بودی ؟ نمی شه بشماری . درسته ؟ حالا اگه یه روز غذا یه کم شور بشه ، آخ آخ آخ !! یا یه روز غذا یه کم دیر بشه ، چه کارها که نمی کنی . چقدر ماها در مقابل شکم ضعیفیم ، خیلی زشته ها .
یا مثلاً یه روز خدای نکرده یه اتفاقی کوچکی بیافته و پدرت 4 روز دیرتر پنج هزار تومن بهت بده ، تویی که پوست و گوشت و استخونت رو از هستی بابات داری ، مثلاً آقا می خواد کفش نو بخره ، یا می خواد شلوار نو بخره ، یا فوقش پیرهن مشکی برای ماه محرم بخره ، اگر بخوای بابات رو مجبور کنی برای خرید این چیزها روش فشار بیاد ، این محرم می زنه توی کمرت ! لذا اینو دقت کنید بعضی ها این طوری اند .
“ و اِذا مَسّو الخیر کانُ مَنوعا ” . بعضی وقتها یک خیر و خوبی بهشون می رسه ، حریص می شن . اما خدا می فرماید : من مستجاب می کنم . چه جوری ؟‌ به سه طریق ، به من خدا اطمینان کنید ، چقدر خدا مظلومانه حرف می زنه ؟ می فرماید : ( حدیث قدسی هست ) به من خدا اطمینان کنید ، مردم ! من از اول تا آخر زندگی تون رو می بینم ، شما خودتون فکر این پنجاه سال دنیا که زنده هستید رو می کنید ، من این پنجاه سال الان شما رو می بینم ،‌اون چندین میلیارد سال هم ( اصلاً میلیارد سال هم نمی شه گفت ، اون دنیای شما رو هم ) می بینم . شماها نمی بینید شما فکر می کنید هرچی خوبی هست فقط توی این دنیا باید بهتون برسه ، هرچی بدی هم هست توی این دنیا نباید بهتون برسه ، ولی من که این طوری نمی بینم ، منِ خدا خیلی دیدم از شماها بازتره می فرماید : من می دونم بنده هام با چی به خیر می رسند ، به بعضی ها ثروت می دم ، چون می دونم از راه ثروت به خیر می رسند بعضی ها رو فقیر می کنم چون می دونم اگر بهشون ثروت بدم فقیر می شن ، بعضی ها خیرشان در سلامته ، سلامت بهشون می دم ، بعضی ها خیرشون در مریضیه ، مریضشون می کنم ، منِ خدا می دونم . حالا اگه دعا هم بکنه ، یه عده رو با توجه به همین خیری که می بینم دعایشون رو مستجاب می کنم ، خود شما کم دعای مستجابی داشتید ؟ اگر شمرده بودید چندین دفتری می شد ؟ اشکالش اینه که وقتی مستجاب می شه فکر می کنیم خودمون این کارها رو کردیم . یه عده رو می بینم چون اینها به صلاحشون نیست به جای هر یک دعایی که که مستجاب نکردم یه مقدار از گناهانش رو می بخشم . اگر هم به جایی رسید که دیگه این بنده گناهی نداشت ، به جای هر یک دعایی که مستجاب نمی کنم یک درجه توی آخرت بهش اعطا می کنم . لذا روایت امام باقر (ع) می فرمایند : روز قیامت مؤمن را می آورند نگاه می کنه ، یا ابوالفضل ! چه تشکیلاتی و دستگاهی ؟! آقا این ها مال منه ؟ بله مال شماست ما که کاری نکردیم ! خودمون خبر داریم که چه خبره ؟ نه نمازی ، نه روزه ای ، می فرمایند : تو از اون بنده هایی بودی که خیلی دعا می کردی ، من دعای زیادی از تو مستجاب نکردم به ازای هر دعایی که از تو مستجاب نکردم ، این نعمت هایی رو که می بینی برای تو قرار دادم . امام باقر (ع) می فرمایند : در این حال ، مؤمن آرزو می کنه ای کاش تا زمانی که توی دنیا بود حتی یک دعاش هم مستجاب نمی شد . حتی یک دونه . می صرفد آقا !! چه منی که می گم و چه همة شمایی که می شنوید هیچ کدوم نمی فهمیم چه خبره . حساب و کتاب های خدا رو ما نمی فهمیم . اینکه فقط بتونیم خودمون رو راضی کنیم که به خدا اطمینان داریم کافیه ، شهید دستغیب (ره) نوارشو رو من گوش می دادم ، یک شب قدری می گفت آی مردم ! می دونید خدا کیه ؟ می دونید قیامت چه خبره ؟ نه شماها می دونید و نه من پیرمرد . پرده ها که کنار رفت می بینیم چه خبره . فکرتون رو بگذارید روی اینکه وقتی پرده ها کنار رفت یه برنامه های خاصی برامون گذاشتند ، خدایی که برای این دنیای پنجاه یا شصت سالة ما ، اینقدر برنامه ریزی کرده ببینید روز قیامت چه کار می کنه ؟! دلمون رو خوش کردیم به همین 4 ، 5 روز دنیا ، فکر می کنیم هرچه خوبیه ، تو همین چهار ، پنج روز باید به دست ما برسد .
می گه : آقا ما چه گناهی کردیم ؟ مردم بنز دارند ما نداریم ! ـ چرا اینقدر عجله داری ؟ یا اینکه می گه : آقا ما چه گناهی کردیم مردم مثلاً فلان زندگی رو دارند ما نداریم ؟ خدا چرا اینقدر ظالمه ؟ ـ آقا بذار ، عجله نکن . یا می گه : آقا ما چه گناهی کردیم باید شل باشیم ، باید کور باشیم ؟ آقا این قیافه است خدا به ما داده ؟ آخه این چه دماغیه که ما داریم ؟ یکی زمان جنگ اومده بود توی منطقه ، داشت با خدا مناجات می کرد ، خوب شکرش رو کرد گفت : خدایا ! خیلی شکرت ولی خُب حضرت عباسی ! توی کل گردان کسی پیدا نمی شه که از ما دماغ گنده تر داشته باشه . خُب ببینید چقدر ماها کوته فکریم ؟! همین دماغ و زیباترین لب و دهان ، بیست ساعت بعد از دفن چیزی ازش نمی مونه ، زیباترین موجودات عالم رو در نظر بگیرید ، برید ملکة زیبایی جهان رو پیدا کنید اگه کلیه اش عفونت کنه از پنجاه متری او نمی شه رد شی . محبوبترین و زیباترین فرزندان وقتی می میرند ، مادرشون نیم ساعت بالای سرش نمی شینه ، ازش می ترسه . دقت کنید ، خدا می دونه چه کار کرده ، با ما لج نکرده که حالا مثلاً یه عده رو سیاه خلق کرده ، یه عده رو سفید خلق کرده . یه عده رو غنی خلق کنه بگه از اینها خوشم نمی یاد ، بعضی ها می گن : خدا ، گِل تمام کرده بود ما رو از این ته گِل ها خلق کرد . چند وقت پیش تلویزیون نشون می داد ،یه بچه به دنیا اومده بود که چهار تا دست داشت بعد یه بنده خدایی می گفت این دو تا دست اضافی مال گِل قبلی بوده زیادی بوده ، خدا زده برای این ! البته اینها اشکال ندارد اگر با مزاح باشه ولی دقت کنیم که خدا رو متهم نکنیم . پس این مطلب اول ، یعنی مطلب آخر ، آخر کلام همینه که به خداوند اطمینان کنیم ، همین تصمیم رو بگیریم .
دعاتون رو بکنید ، مطمئن باشید مستجاب می شه مطمئن باشید یا بهتون می دن یا از گناهانتون پاک می کنند یا به حسابتون می ریزند و چقدر خوبه که به حسابمون بریزند من با توجه به احادیث و روایات بهتون قول شرف می دم اگر به حسابتون بریزند به نفع تونه تا بهتون بدن . می گه : آقا 20 ساله دارم دعا می کنم فلان گره تو کارم هست ، 20 ساله دیگه هم دعا کن جای دوری نمی ره ، فوقش اینه که چهل سال سخت زندگی می کنید ، فوقش اینه که 30 سال نون گیرت نیاد بخوری ، چه خبرته ؟ کجا رو می خوای بگیری ؟ بریم توی قبرستان ها راه بریم ، ببینیم چه خبره ؟ چه بزرگانی چه نان هایی خوردند توی این دنیا و الان اصلاً هیچی ازشون نیست . رفتن آقا !

در کــارگه کـوزه گـری رفـتم دوش دیـدم دو هـزار کوزه گویا و خموش
زان بین یکی بانگ برآورد و خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

رفتن آقا ، اینها رو به خودمون سخت نگیریم ، دو تا دعا کردیم ، برآورده نشد ، زمین و زمان و خدا و امام رضا (ع) رو به باد فحش نگیریم ، تموم شد آقا ! داره می گذره.
من زمانی که می خواستم برم منطقه پدرم یه جمله به من گفت (می خواست منو نسبت به دنیا روشن کنه ) من هنوز که هنوزه یادم نرفته . گفت : ببین بابا ، توی این 40 سالی که من عمر کردم ، هرچی شیرینی توی این دنیا بود زود گذشت و هرچی سختی بود هنوز تو دلم مونده ،‌ دنیا جای قرار نیست .
پیامبر (ص) فرمودند : اگر دنبال عیش می گردی ، دنبال راحتی می گردی ، دنیا برای مؤمن جای راحتی نیست ، برای مشرک و کافر بله جای راحتی هست ، همین 50 سال راحته برای اینکه عدالت خدا جور در بیاد ، ولی برای شما جای راحتی نیست ، اگر اینجا راحتی و فکر کردی خیلی مؤمنی اشتباه می کنی .
یه شخصی پیامبر (ص) رو به خونه شون دعوت کرد ، گفت آقا ناهار خدمتتون باشیم ، ناهار رو آماده کردند ، پیغمبر (ص) فرمودند : غذا تمیز تهیه شده ؟ غذا مرتبه ؟ از نظافت غذا سؤال کردند ، گفت : بله آقا ما تو خونه مون چندین ساله که کسی مریض نشده ، پیغمبر (ص) غذا رو گذاشت بلند شد و رفت . گفت من تو خونه ای که کسی مریض نمی شه غذا نمی خورم چون عنایت خدا به این خونه نمی رسه .
“‌ البلاءُ لِلولاء ” اصلاًسختی ها عنایت خداست اما ما نمی فهمیم . توی منطقه می گفتند : هرچی توی آموزش عرق بیشتری ریخته بشه ، توی جبهه خون کمتر ریخته می شه . الان ما توی آموزشیم هرچه بیشتر عرق بریزیم اونجا راحت تریم .

 


زن، قوت ها و ضعف ها

    نظر

زن، قوت ها و ضعف ها

همیشه بحث تکراری اختلاف در خلقت زن و مرد وجود داشته است. همه واقفند که مرد و زن اختلاف خلقتی دارند و خداوند اینها را مکمل هم آفریده، نه رقیب هم؛ نه مثل هم.

اول به مقدمه می پردازیم.
برای کشف نقاط قوت و ضعف یک شخص، نیازمند شناخت جنسیتش هستیم. بدون شناخت جنسیت، کشف نقاط قوت و ضعف محال است.
1- بارها شنیده ایم که گفته اند زن، ظریف آفریده شده است
.
این به معنی این نیست که قدرت جسمی زن کمتر از مرد است؛ بلکه بدین معنی است که باید در برخورد با زنان ظرافت داشت.
بعنوان مثال جعبه ای داریم که وسایل خاصی در آن قرار دارد و براثر رفت و آمد ممکن است ضربه ببیند. روی این جعبه نمی نویسند شکستنی! ولی وقتی جعبه ای داریم که در آن وسایل چینی قرار دارد، با وجود اینکه لابلای پارچه و مواد نگه دارنده گذاشته شده، باز هم روی جعبه ی آن می نویسند شکستنی! این به این موضوع برمی گردد که داخل جعبه چیزی هست که قابلیت خرد شدن دارد.
ظرافت به روح زن بر می گردد؛ روح ظریف و شکننده ی زن.
2- زن به روح بیشتر از جسم توجه دارد.

ممکن است زن در ظاهر به جسم هم خیلی توجه داشته باشد ولی در اصل چیزی که برای زن مهم است، روح است. تا وقتی روح زن از نظر عاطفی اِرضا نشود، جسم در نظرش کوچکترین اهمیتی نخواهد داشت.
دقیقاً برعکس، مرد در هر حالت جسم برایش مهمترین چیز است. جنسِ زن، بنده ی احساسات است؛ اگر احساساتش ارضا و سیراب شود، احساس خوشبختی کامل می کند. اگر زنی در بالاترین پُست و مقام باشد، ولی روحش سیراب نشده باشد، کوچکترین احساس رضایتی نمی کند.
ولی در مرد به هیچ عنوان این مسئله وجود ندارد، مرد خیلی وقت ها احساساتش را خط می زند چون آنرا مانع کارش می داند. خیلی وقت ها پیش آمده که مرد، بخاطر ارتقاء مقامش از زنی که دوست داشته، جدا شده. برای مرد، احساسات در رده ی دوم قرار دارد؛ درست برخلاف زن. زن مقام را فدای احساساتش می کند و مرد احساساتش را فدای مقام.
اینها برای هیچ کدام از این دو نقطه ی ضعف نیست. این یک قاعده است. خداوند اینطور خلق کرده.
پیامبر(ص) فرمودند:
« المرأة ریحانة، لیست بقهرمان » زن مانند یک گُل خوشبوست. توقع قهرمان بازی از او نداشته باشید. در جاهای پرت و پست جامعه از او استفاده نکنید. (پست بمعنای پایین) جامعه در برخی مکان ها به گُل بودن زن لطمه می زند.
3- مرکز احساسات ما روح ماست.
مثلاً اگر انگشت قطع بشود، این جسم است که لطمه می بیند، نه احساسات و روح.

4- در هر حالتِ نقص جسمی برای زن، احساساتش لطمه نمی بیند.
ولی اگر مرد جسمش آسیب ببیند، همه چیزش لطمه می بیند.
اینها برای یک زن عادی و نرمال، نقاط قوت است.
5- کم توقعی روحی.

زن خیلی زود راضی می شود، با کوچکترین خوشی روحی. مرد این چیزها را بچه بازی می داند و احساس لذت نمی کند.
مثلاً روز مادر که بچه ها به مادرشان هدیه می دهند، مادر حقیقتاً خوشحال می شود، احساس لذت می کند، لبخندش نشانه ی رضایت واقعی است. ولی روز پدر که بچه ها به پدرشان هدیه می دهند، لبخند پدر 90 درصدش من باب انجام وظیفه است، برای اینکه بچه هایش راضی و خوشحال باشند.
بنابراین از نظر روحی، نقطه ی ارضای زن و مرد خیلی با هم تفاوت دارد.
6- ترجیح راحتی و آسایش روح به راحتی جسم.

قاعده ی زن بودن این است. بارها این حرف را شنیده ایم که می گویند:« مِهرم حلال، جانم آزاد » ولی در مرد به هیچ عنوان این قاعده وجود ندارد.


نقاط قوت زن

1- صبر جسمی.
علی رغم اینکه می گویند زن شکننده است، زن ها در برابر مرارت ها و شکنجه ها، صبر و تحملشان بیشتر است. گفتیم که زن ضعیف تر نیست، ظریف تر است.
خیلی از دردهایی که در طبیعت زن وجود دارد و برای او یک چیز عادی است، برای مرد غیر قابل تحمل است. مقاومت زن در برابر مرارت های جسمی بیشتر از مرد است. این، در جنس زن خلق شده است.
مقاومت در برابر سرما، گرما و .... .
2- حالت های کودک مآبانه.

پیامبر (ص) فرمودند چند حالت در کودکان هست که در زنان هم وجود دارد، و من بسیار آن ها را می پسندم:
* خیلی زود با کوچکترین چیزها راضی می شوند.
امام صادق(ع) می فرمایند « به زنانتان بگویید دوستت دارم.» نگفته اند برایشان هدیه بخرید و ...! اگر این را به یک مرد می خواهی بگویی، باید دوست داشتنت را به او ثابت کنی ولی زن نیازی به اثبات کردن ندارد، خیلی زود راضی می شود.
* خیلی زود شاد می شوند.
برعکس مردها. برای شاد کردن مرد، باید چند برابر بیشتر از زن هزینه کنی.
* خیلی زود گریه می کنند.
پیامبر می فرمایند بچه ها را دوست دارم چون انقدر قلب نازک و احساسات رقیقی دارند که زود گریه می کنند. این قضیه در زنان و حتی زنان بزرگسال هم صادق است.
* کودک، آنچه را می سازد، خراب می کند و از خراب کردن آن ناراحت نمی شود.
این خصوصیت در زنان هم بارز است. بعنوان مثال، هیچ ترس و نگرانی ای از ایجاد تغییرات در صورت و ظاهر خود ندارند. ولی مردها از ایجاد کوچکترین تغییرات در ظاهر خود اِبا دارند، دوست ندارند ثبات قیافه و ظاهرشان به هم بخورد.
3- نقطه ی ارضای پایین در مسائل مادی.
با ظواهر مادی خیلی زود راضی می شوند، برخلاف مردها که بدنبال باطن مادی هستند.
4- عشق و محبت در مجاز و حقیقت.

قدرت عشق در زن بسیار بالاتر از مرد است. در این مورد اختلاف بسیار عمیقی با مردها دارد. اگر عشق را از زن بگیری، به یک موجود افسرده و گوشه گیر تبدیل می شود. اگر زن بالاترین مقام را داشته باشد، آنقدری که یک خانه ی کوچک پر از محبت و عشق داشته باشد، راضی نمی شود.
مقام عشق در مادر بقدری پیچیده است که قابل توصیف نیست. مثلاً نیمه شب، ممکن است کودک چندین بار از خواب بلند شود، در هر بار مادرش هم بیدار می شود و به او رسیدگی می کند بدون اینکه حتی یک بار احساس ناراحتی کند. و همانطور که در طول روز با عشق و محبت کودکش را بغل می کند، نیمه شب هم همانطور است. این قدرت عشق است.
5- توجه عاطفی، روحی، جسمی و عقیدتی اسلام به زن.

این توجه به گونه ای است که گاهی وقت ها مردها احساس تبعیض می کنند! دستور اسلام این است که به دختر خیلی بیشتر از پسر رسیدگی شود. قبل از ازدواج، در زمان ازدواج، حتی پس از آن و تا زمانی که پدر زنده است. این دستور اسلام است؛ توجه بیشتر به جنس زن.
ولی برای مرد اینطور نیست. پسرها از 18 سالگی باید مستقل شوند.
همانطور هم که در حدیث آمده که اگر پدری بخواهد برای یکی از دو فرزند دختر یا پسرش، چیزی تهیه کند، باید برای دخترش تهیه کند و دختر ارجح است.
6- مدیریت خانواده.
در اسلام مدیریت خانه به زن سپرده شده است. در خیلی از امور مدیریت زنان خیلی بهتر از مردان است.
7- توان عقلی زن در مسائلی که به خودِ زن مربوط است.

از جمله در تربیت فرزند. مردان موفق جامعه کسانی هستند که مادرشان، مدیر آنها بوده است. یک مادر موفق الزاماً فرزندان موفقی دارد؛ ولی یک پدر موفق، نه. نمونه ی "پسر نوح با بدان بنشست.." خیلی داریم.
8- مِن مَحاسن النِساء التَبرُّج.

تبرّج ( آشکار کردن زینت، تجمل گرایی مثبت) از نقاط قوت زنان است. زن دوست دارد با امکانات موجود، زیباترین هارمونی را برای خلقت به نمایش بگذارد.
زن توجه فراوان به نظم و ترتیب و تمیزی دارد. در خیلی از امور اجتماعی مدیریت باید به زنان سپرده شود؛ از جمله تأسیس پارک، ایجاد هماهنگی در طراحی و نمای کلی شهر.
9- سه صفت هست که برای مردان بسیار ناپسند است ولی برای زن مؤمنه حُسن دارد: غرور، ترس و بُخل.
غرور: چرا در جامعه باید کار بجایی برسد که زن غرورش را در مقابل مرد زیر پا بگذارد؟ مقام زن ناز است و مقام مرد نیاز؛ علت خواستگاری مرد از زن نیز همین است. خواستگاری کردن زن از مرد به غرور زن آفت وارد می کند. این دستور اسلام است برای حفظ شخصیت و غرور زن.
ترس : برای زن حُسن (بغیر از موارد استثنایی مثل جهاد ) و برای مرد نقطه ضعف است.
بُخل: به این معنا که زن بتواند اقتصاد خانواده را با حداقل بچرخاند.
10- سه خصوصیت عاطفی واحد و همزمان در زن.
خداوند سه خصوصیت عاطفی واحد در زن خلق کرده که به زن قابلیت انعطاف میدهد.؛ بازی کردن سه نقش بطور همزمان.
خصوصیت دختر بودن (نیاز به پدر) ، مادر بودن (نیاز به فرزند) و همسر بودن (نیاز به شوهر).
خیلی وقت ها دیدیم مثلاً دختر 10 ساله ای، برای خودش خانه می سازد، در خانه اش مهمان دعوت می کند و برای شوهرش چایی دم می کند. همین دختر 10 دقیقه بعد می رود و روی زانوی پدرش می نشیند! این حالت تا 90 سالگی هم در زن وجود دارد.
ولی مرد تا یک برهه ای احساس پسر بودن می کند. بعد از یه مدت، اگر مادر بخواهد برایش مادری کند، به پسر بر می خورد! می گوید " مگر من بچه ام؟؟! "

نقاط ضعف زن
1- ظرفیت محدود زن.
زن تا یک میزان خاص تحمل فشار دارد، از این میزان که بیشتر شد، ظرفیتش پر می شود و دیگر تحمل نمی کند.
2- میل به دنیاپرستی و غرق شدن در دنیا.
در مرد، این میل ممکن است حداکثر تا میانسالی وجود داشته باشد، هر چه بسمت بالاتر می رود، این میل کمرنگ تر میشود. ولی در زنان اینطور نیست. زن اگر به این میل توجه افراطی کند، قدرت این میل در سنین بالا حتی از جوانی هم بیشتر می شود!
3- تجمل گرایی منفی.
تبرّج ( استفاده از امکانات موجود برای زیبا جلوه دادن) از محاسن زن است ولی تجمل گرایی منفی ( اضافه کردن به امکانات موجود به هر قیمتی که شده) از نقاط ضعف اوست.
4- فتنه گری.
میل به فتنه گری در زنان بسیار بیشتر از مردان است. علاقه دارد کوچکترین چیزها را به بلوا و آشوب تبدیل کند. این میل بدلیل وجود جزئی نگری در روح آنان است که ایجاد فتنه می کند.
این میل از دبستان خودش را نشان می دهد. اگر از آن مراقبت نشود، به جاهای بد کشیده خواهد شد.
5- گناهان زبان.
میل به صحبت کردن زیاد! امام صادق (ع) می فرمایند آدمی که زیاد حرف می زند تا حدی میتواند مشروع صحبت کند.
زن از صحبت کردن لذت می برد. ولی شک نکنید که در حرف زدن زیاد، گناه وارد می شود. باید مراقبت کرد.
6- خشم.
خشم و محبت در زن اگر افراطی شود، باعث مشکلات زیادی می شود. گاهی خشم باعث می شود زن کاری انجام دهد که تا 50 سال دیگر هم قابل جبران نیست.؛ خشم غیر قابل کنترل.
محبت زن هم همینطور است. یکی از وصیت های پیامبر(ص) به علی(ع) : «یا علی! بپرهیز از معاشرت (رفت و آمد دائمی) با زنان.» علی(ع) سکوت کرد. سپس پیامبر فرمودند: «رحمت آنها باعث زحمت تو و خشم آنان باعث هلاکت تو می شود.»
برای ابراز محبتشان هیچ سدی وجود ندارد.
7- فوران احساساتی که عقل را زایل می کند.
اگر آمار بگیرید، می بینید بیشتر کسانی که برای طلاق یا ازدواج اصرار غیر عقلانی داشتند، زنان بوده اند.
8- مشورت.
گفته اند که با زنان بخصوص در امور عاطفی مشورت نکنید.
9- قابلیت فجور و فسق بالا در زن.
امام (ره): اگر در مملکتی بر روی زنان کار فرهنگی نشود، گویا اصلاً کار فرهنگی نشده است!
10- همه چیز خواهی.
مثل بچه ها. سیری ناپذیر. خیلی دیر کاملاً ارضا می شود. همه چیز را با هم می خواهد. الف را بدست آورد، ب را می خواهد و همینطور ادامه پیدا می کند تا ی... ولی باز هم بیشتر می خواهد و سیری ناپذیر است.
اگر با این همه چیز خواهی و تنوع طلبی مبارزه نکند،
الهکُمُ التّکاثُر (1) یک روزی می رسد که حتّی زُرتُم المَقابِر (2) می بیند دیگر فرصت جبران ندارد و جز سیاهی چیزی باقی نمانده است.
(1) شما مردم را بسیاری اموال از یاد خدا غافل داشته است. / سوره ی تکاثر، آیه 1

(2) تا آنجا که به گور و ملاقات اهل قبور رفتید. / سوره ی تکاثر، آیه 2

دو نکته ی آخر:
* از بین زن و مرد، جنس زن بیشتر احساس کمبود محبت می کند. این کمبود محبت، نشان دهنده ی نیاز زن به خداست. ولی متأسفانه گاهی زن اشتباه می کند و این نیاز را درک نمی کند. و وقتی اشتباه می کند، نسبت به جامعه شاکی می شود.
میل زن به معنویات چند برابر مرد است. در خیلی از موارد خیریه و معنویات در جهان، ردپای زنان را می بینیم.
این از نکات بسیار مثبت است و باید روی آن تکیه شود.
** یک بحرانی در جامعه در حال شکل گیری است. در اثر تفاوت رقمی بین زن و مرد و در اثر آمار بالای طلاق، حداکثر تا 5 سال آینده بحران خودش را نشان می دهد. با زنانی مواجه خواهیم شد که دچار یک سری کمبودها و عقده ها هستند؛ یک بحران اخلاقی.
همه چیز خواهی، همه رقم خواهی، رسیدن به تکاثر، خلق و خدا و خرما را باهم خواستن، در ازدواج یک ایده آل تقریباً محال است.
امام (ره) موقع خواندن خطه ی عقد به زوج های جوان می گفتند بروید با هم بسازید. زندگی های امروز، زندگی ساختن است. دنبال ایده آل 100% نباشید. در زندگی های امروز، باید سخت گیری ها را نسبت به طرف مقابلمان کم کنیم.
الان در یک برهه ی حساسی هستیم؛ باید بگذریم تا برسیم به فرج...

 


حقوق والدین

    نظر

 

موضوع:حقوق والدین

 

                                                                                   سخنران: حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد

 

 

در مسیر سلوکی که انشاءالله قصد داریم داشته باشیم ، یکی از مسائلی که بسیار مهمه ، توبه است ، همون طور که قبلاً خدمتتون عرض کردم حضرت آدم (ع) توبه شون با ده روز عبادت تکمیل شد . اگه بخوایم مراحل توبه رو طی کنیم ، در این مسیر ، موانعی وجود داره که باعث می شه توبه تکمیل نشه . مسائلی که در این مسیر خیلی مهمه بحث حقوق والدینه . امشب ، شب سوم محرمه ، شب دختر کوچولوی امام حسین(ع) . انشاءالله قصد داریم در این شب ، بحث حقوق والدین رو مطرح کنیم .

یه حدیث قدسی و بسیار بسیار تکاندهنده هست که خداوند تبارک و تعالی خطاب به پیغمبر اکرم (ص) می فرماید :

“ ای پیغمبر من ! از قول منِه خدا ، به افراد مومن و مؤمنه ( کسی که ایمان آورده ) و کسانی که دوستدار پدر و مادر هستند ، یعنی کسی که به پدر و مادرش محبت می کنه و پدر و مادر هم ازش راضی هستن ) بگو هر کاری که دوست داری انجام بده ، بالاخره من این توفیق رو بهت می دم که لیاقت پیدا کنی و تو رو بیامرزم . ”

یعنی آدم گبر ، یهودی ، منافق ، ضد انقلاب و هر آدمی که شما برای خودتون فرض کنید با این تبصره که نسبت به پدر و مادرش احترام داشته باشه و پدر و مادر ازش راضی باشن ، خداوند بالاخره در آینده می آمرزدش . و بعد در ادامه همین حدیث خداوند می فرماید : “ اما قل لعاق الوالدین انی لا یغفرک . . . ” اما به کسی که عاق والدین هست ، ( کسی که پدر و مادر ازش ناراضی هستن ، خداوند با همون خطاب می فرماید : به اینها هم بگو ) هر کاری می خوای انجام بده ! ( جبهه برو ، نماز شب بخون ، نماز جمعه ات ترک نشه ، نماز جماعتت ترک نشه ، جلسات هیاتت ترک نشه ، این قدر سینه بزن تا سینه ات کبود بشه ، این قدر گریه کن تا چشمات خشک بشه ، اما چی ؟! ) “ انی لا یغفرلک ” تو یکی رو نمی آمرزم !

خدایا ! داری با بنده هات لج می کنی ؟! می فرماید : مگه من از پدر و مادر رحیم تر و مهربان تر خلق کردم که شما با اینها هم نمی تونید رابطه خوب برقرار کنید ؟! کسی که حق پدر و مادر رو رعایت نمی کنه چه توقعی داره که من ببخشمش !؟ من خدا یقیناً چنین بنده ای رو نمی بخشم . این خیلی حرف مهمیه .

شماهایی که صبح تا شب برنامه تون اینه : اهل نماز جماعت هستید ، اهل مناجات ، اهل گریه و سینه و سحرخیزی و . . . دقت کنید ! اینها همه خوبه ، اما باید بدونید که تکلیف شما در رابطه با پدر و مادر چیه ؟ چه مسائلی رو باید رعایت

کنید ؟ از چه مسائلی باید پرهیز کنید ؟ و . . .

من اول آیه شریفه قرآن رو می خونم ، و بعد تفسیری که علامه طباطبایی (ره) در المیزان از این آیه دارن . و بعد می ریم سراغ کتاب بسیار گرانقدر و ارزشمند و محبوب صحیفه سجادیه ببینیم امام سجاد (ع) در مناجاتی که در رابطه با والدین دارن تحت عنوان “ فی طلب دعاء والدین ” برای والدین شون چه دعایی می کنن؟چه جوری با خدا صحبت می کنن ؟

می خوایم بدونیم از امشب باید چکار کنیم ؟ امشب اگر می خوای برای رقیه (س) سینه بزنی باید اول بدونی که با پدر و مادرت چطور رفتار کنی؟

خداوند تبارک و تعالی در آیه شریفه قرآن نسبت به پدر و مادر سفارشی می کنند . ( معنای تحت اللفظی یه تکه از آیه که ما می خوایم ازش استفاده کنیم اینه ) نسبت به پدر و مادر این گونه باش ، “ به پدر و مادرت اُف نگو ! ” این یه معناست . اما علامه طباطبایی در تفسیر این آیه که به پدر و مادر اُف نگو ، می فرمایند : یعنی اینکه اگه پدر و مادر به حق یا ناحق تو رو اذیت کردن و یا کتک زدند ( که این کتک مال سن های پائینه ، برای بزرگترها معمولاً اذیت و آزار هست ، زخم زبونه) بهشون اُف نگو ، حالا به اصطلاح امروز ، یعنی صدات رو بلند نکن و حتی آخ هم نگو . پدر و مادر پیر می شن ، توقع شون نسبت به بچه ها زیاد می شه ، باید بچه ها این رو درک کنن ، می گه : اگه بگی آخ ، مادره ، پیره ، دلش می شکنه ، ناراحت می شه . خیلی از علما این آیه رو اینطوری تفسیر کردن . من تفسیر نمونه رو هم نگاه کردم همین جوری بود . جامعه التفاسیر رو هم نگاه کردم دیدم نظر خیلی از علماء همینه . خیلی حرف بالاییه . خیلی !

آقا اگر پدر و مادر تو رو اذیت کردن ، با این که از این اذیت ، آزرده و ناراحت شدی ، حق نداری صدات رو بلند کنی و

بگی : “ آخ ! چه کار می کنی ؟ اذیت کردی ، ناراحتم کردی ؟ این چه بلاییه سرم در می یاری ؟ تو چه پدری هستی ؟ تو چه مادری هستی و . . . ”حق نداری این رو بگی . ببینید آیه قرآن تا این حد داره رعایت میکنه .

می گه : آقا ! یعنی زیر بار زور بریم ؟! بله! پس چی ؟! آقا ! مگه نگفتند که در دین اسلام زور نداریم ؟! درسته ولی نسبت به پدر و مادر این استثناء وجود داره ، پدر و مادر هر چی گفتند تا وقتی که تو رو به حرام وادار نکردند باید قبول کنی .

پدر می گه : “ من راضی نیستم بری نماز جماعت ” اگه بری نماز جماعتت باطله . ولو اینکه در دین و در فقه سفارش زیادی به نماز جماعت شده . حق نداری بری . از این بیشتر که زور نمی گن . می گه : من راضی نیستم بری نماز جماعت . این حرف زوره یا زور نیست ؟ خب زوره دیگه . اما باید دل پدرت رو به دست بیاری . تو حرف خدا رو گوش کن خدا خودش کارها رو مرتب می کنه . خدا خودش کارها رو ردیف می کنه .

می گه : آقا ! من پدرم عرق می خوره ، ضد انقلابه و . . . ببین عزیز من ! اولاً تند نرو ! ما توقع مون از پدر و مادرمون بالاست . سعی کنید توقع تون رو معمولی کنید . خودت رو که بیکار هستی و مسؤولیتی نداری با پدرت مقایسه نکن . تو بیکاری ، می تونی نماز شب بخونی ، اون زحمتکشه ، صبح می ره بیرون ، شب برمی گرده ، خُب خسته است ، شاید نتونه بلند بشه و نماز شب بخونه . حالا که نماز شب نمی خونه ، کافره ؟! نه ، کافر نیست . نماز شب نخونده . حالا تو دو روز رفتی مشهد ، یه حالی در تو به وجود اومده ، از زمین و زمان طلبکار نشو !!

یکی از برادرها که الان هم اینجا نشسته ، برای من تعریف می کرد می گفت : پدر و مادرم نماز نمی خوندن . صبح ها که برای نماز بلند می شدم ، برای اینکه سر و صدایی ایجاد نشه و اذیت نشن ، تا اون جایی که می تونستم رعایت می کردم . اونهام که دیدن من از وقتی نماز خون شدم ، رفتارم عوض شده ، بعد از مدتی نماز خون شدن . شما فکر می کنید فقط با داد و فریاد و قهر کردن می شه پدر و مادر رو راضی کرد ؟ من در بحث امر به معروف و نهی از منکر گفتم ، پدر و مادر شما ، همین که احساس کنن این مسجدی که می ری ، این کانونی که می ری ، این سینه ای که می زنی و این دیانتی که داری شما رو لطیف تر کرده ، و نسبت به پدر و مادر مهربانتر شدی ، تشویق می شن . هر پدر و مادری باشه ، نظرش برمی گرده ، آخه آدم عقل داره ، می بینه از وقتی که بچه اش به فلان هیأت ، فلان کانون ، فلان بسیج ، فلان مسجد رفته سلامش با پدرو مادر گرم تر شده ، بهتر حرف گوش می کنه . خب جلوگیری نمی کنه . من کسانی رو سراغ دارم که بچه شون رو

می یارن و به دست ما می دن ، می گن : آقا ! ما که آدم نشدیم ، اینو ببرید یه چیزی بشه . پدر و مادرها دوست دارند بچه هاشون خوب باشن . اما وقتی ببینه ، این جوری نیست ، و بچه از وقتی که وارد این محیط می شه ، یا رفتارش تغییری نکرده و یا حتی بدتر شده ، خُب شک می کنه ، می گه : آقا ! شما چه جوری دارین نیرو بار می یارین ؟!

اومد خدمت پیغمبر(ص) عرض کرد : من مادرم کلیمی ( یا مسیحی ) هست ، چه کار کنم ؟ فرمود : احترامت رو به مادرت بیشتر کن . عرض کرد : آقا ! کلیمیه ، شما رو قبول نداره ! فرمود : من به شما می گم : بیشتر احترامش کن .

احترامش رو به مادرش خیلی بیشتر کرد . لحظات آخر مرگ مادر بود . گفت : فرزندم ! من همیشه از تو راضی بودم ولی این اواخر خیلی بیشتر راضی شدم . خیلی خوب شده بودی . گفت : مادر ! من مسلمون شدم . گفت : عجب دین خوبی !! این دین رو به من هم عرضه کن . مادر هم مسلمون شد و از دنیا رفت ! پیغمبر‌ (ص) فرمودند : این مادر به بهشت رفت . احترام به پدر و مادر اهمیت خیلی زیادی داره .

اما صحیفه سجادیه : امام سجاد (ع) در مناجاتی که با خدا دارن به خداوند چنین عرض می کنن : خدایا ! یه کاری کن من از پدر و مادرم طوری بترسم که انگار یه سلطان قوی و مقتدر و ظالم داره به من دستور می ده .

وقتی چنین سلطانی بالای سرت هست و داره به تو دستور می ده جرأت داری بگی نه ؟! این درخواست آقا امام سجاد (ع) هست . می گه : کاری کن که من اینقدر از پدر و مادرم بترسم و فرمانبردار باشم .

می گه : آقا ! ما با پدرمون خودمونی هستیم ! غلط کردی خودمونی هستی ! ما چه حقی داریم که به بابامون بگیم :

“ تو ” ؟! می گه : بابا ! تو نمی یای ؟! من بعضاً این قدر ناراحت می شم . یعنی چی آقا ؟! حق نداری با بابات این طور صحبت کنی ، حق نداری با مادرت ضمیر مفرد صحبت کنی . بگو : شما بفرمایید !

مرحوم حضرت امام (ره) نسبت به پدر و مادر که بماند ، نسبت به حضرت آیت الله پسندیده که برادر بزرگشون بودن ، چقدر احترام می گذاشتن .

امام (ره) رهبر انقلاب بودن ، با این همه تقوا ، این همه علم ، یقیناً علم حضرت امام (ره) بیشتر از آیت الله پسندیده بود امام (ره) مرجع تقلید بودن ، این همه اعتبار داشتن ، اما وقتی که با حضرت آقای پسندیده به جایی می رفتن ، امام (ره) پشت سر ایشون راه می رفتن ! تازه ایشون برادر بزرگشون بودن .

رعایت کنید . بعد نیاید نامه بنویسید که : آقا ! من اومدم ، گریه کردم ، اما حاجتم روا نشد . آقا ! خدا روش رو از من برگردونده ! آقا ! شب قدر خلاص داشتم ، فایده نداشت . آقا ! این قدر سینه زدیم ، کجا رو گرفتیم ؟!

هیچ جا رو نگرفتی چون پدرو مادرت رو نداری ! مرحوم سید عبدالله شرح و تفسیری بر دعای کمیل دارن ، اولین موردی که در تفسیر دعای : “ اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا ” بیان می کنن ، می گن : منظور عاق والدین هست . اگر پدر و مادر راضی نباشن دعا حبس می شه . اصلاً دعا بالا نمی ره ، حاجت روا نمی شه .

یعنی چی ؟! همون قدری که ( حالا نمی گم سلطان جائر )به من ، مدیر مدرسه ، استاد دانشگاه و همون قدری که به یه مسؤول درجه سه این مملکت ، احترام می ذاری ، چندین برابر باید نسبت به پدر و مادر خودت احترام بذاری .

می بینی طرف جلو ما که می یاد دست به سینه ، مرتب ، مؤدب ، تمیز ، خوش بیان ، آرام ، خیلی با حال ! اما جلوی پدر و مادرش که می ره کاملاً برعکس !

حالا صدات کلفت شده ، فکر کردی خبریه !؟ وقتی که اراده دستشویی رفتن خودت رو نداشتی ، این مادرت بود که هر شب برای تو اون همه زحمت می کشید . بدترین چیز برای پدر و مادر اینه که ببینه هستیش رو برای بچه اش گذاشته ، بچه بزرگ کرده ، حالا سبیلش در اومده ، جلوش ایستاده !!

بعضی از ماها اصلاً خجالت نمی کشیم ! این برادرها و خواهرهایی که توی خوابگاه دانشگاه ها هستن ، هفته به هفته با پدر و مادرشون تماس تلفنی دارن یا نه دلشون به همین رفیقاشون خوشه ؟! فکر نمی کنی مادرت ، پدرت هر یه لقمه غذایی که می خوره ، تو دلش می گه : کاش الان بچه ام اینجا بود ؟! اینجا دلت خوشه که بازارت گرمه ؟ پدر و مادر رو رها

کردی ؟! قدرشون رو نمی دونیم . خدا رو شاهد می گیرم ماها نمی تونیم قدر اینها رو بفهمیم . کوچکترین لذتی که

می خوان ببرن ، یاد بچه شون هستن . می گن : کاش بچه ام اینجا بود !

بچه رفته آمریکا ، زنگ می زنن بهش ، می گن : آقا ! بابات مرده ، نمی یای ؟ بی معرفت می گه : نه ، کار دارم ! بعد زنگ می زنه می گه : برای بابام یه دقیقه سکوت کردم !!

خدا رو شاهد می گیرم چنین فرزندی در دنیا و آخرت خیر نمی بینه . می فرماید : به مانند مادری مهربان ، با آنها ( پدر و مادر ) نیکی کنید . تر و خشک شون کن . مواظب باش ! چشمت به دهن مادر و پدرت باشه ، ببین چی می گن ؟ چی می خوان ؟ استاد ساحلی از یکی اساتید بزرگ مشهد هستن ، ( یه روحانی جلیل القدر و بسیار نورانی ) ایشون می فرمودن : بارها می دیدم که بابام به من می فرمودن : “ بابا ! یه لیوان آب بده ! ” می گفت : من می یومدم آب رو به بابام می دادم ، اما با خودم می گفتم : بابای من خودش می تونه این لیوان آب رو برداره و بخوره ، چرا به من می گه ؟! یه روز نشستیم کنار هم ، به ایشون گفتم : بابا ! قضیه آب خواستن چیه ؟ (خوب دقت کنید ! ) شما این همه کار دارین ، هیچکدوم رو به من نمی گین ، این همه کار و مشکلات زندگی دارین ، این همه در وضعیت مالی تون مشکل دارین ، اصلاً به من چیزی نمی گین ، ولی هر چند وقت یه بار که من رو می بینین ، می گین : بابا ! یه لیوان به دست من بده ، این قضیه اش چیه ؟! پدرم فرمودن : من کارهای دیگه ای هم با شما دارم ، اما می دونم برات سخته ، دلم نمی یاد سختی ات بدم ، از طرفی بچه بزرگ کردم ، دوست دارم این آبی که می خوام بخورم از دست تو بخورم ! دوست دارم بچه ام یه لیوان آب بهم بده . ببینید ! چقدر توقعات پدر و مادرها پایینه ؟! آخه این درسته همه زندگی شون رو برای ما بذارن ، بعد ما چهار تا رفیق که دورمون رو گرفت ، فراموش شون کنیم ؟! ازدواج که کردیم ، با زن و بچه بریم ، اصلاً پشت سرمون رو هم نگاه نکنیم ؟! خب این تو دلش چی می گه ؟! مگه به ما علاقه نداره ؟ مگه دوست نداره ما رو ببینه ؟ مگه این دوست نداره با ما ارتباط داشته باشه ؟ این دل شکستن رو کدوم دعا می خواد جبران کنه ؟ اصلاً حواسمون هست داریم چکار می کنیم ؟ یه نون می خواد برای مادرش بخره ، صد تا غرولند می کنه : خسته شدم ! سخت بود ، فلان بود !!

امام سجاد (ع) می فرماید : خدایا ! کاری کن نیکی های اون ها اگر چه کم باشه من اونها رو زیاد ببینم ( که کم هم نیست متاًسفانه زیاده اما داریم کم می بینیم ) و بدی های اونها اگه داشته باشند و زیاد باشه ، من کم ببینم . حالا اینجا دعا چی می گه ؟ آقا ! امام سجاد (ع) داره می گه ! اگه این طوره پاشیم بریم یه دین دیگه انتخاب کنیم ، بی خود هم شیعه رو بدنام نکنیم !

برید یه دین دیگه انتخاب کنید . بگید : آقا ! من گبرم ، همینه که هست ! تموم شد و رفت ! بی خود امام حسین(ع)رو بد نام نکنید . خدا رو شاهد می گیرم روز قیامت یقه تون رو می گیرن که چرا امام حسین(ع)رو بد نام کردید ؟! سینه زن امام حسین(ع)با پدر و مادرش این جور رفتار نمی کنه !

امام سجاد (ع) می فرماید : خدایا ! اگه پدر و مادرم به من ظلم کردند ( ظلم یعنی چی؟یعنی یه کار بدی رو در حق ما انجام دادن ، حق ما هم نبوده ) یا به حقوق من تعدی و تجاوز کردند ، به صورتیکه از حقوق من کاسته شد ، و یا در بدی به من اسراف و زیاده روی کردند طوری که کاسه صبرم لبریز شد ، و یا حق مرا ضایع کردند و یا واجباتی که باید درحق من ادا می کردند ، ادا نکردند ( بر پدر واجبه که به بچه اش نون بده ، ممکنه این حق رو ادا نکرده باشه ، حضرت سجاد (ع) می گن : اگه پدر و مادری به این حد با من بدی کردن ) کاری کن که من اینها رو سریع ببخشم ، به روشون هم نیارم و به مهربونی تو حواله کنم ، بگم خدایا ! اینها در حق من ظلم کردند اما من اینها رو می بخشم ، چون پدر و مادر من هستن من از اینها راضی می شم ، چون اینها برای من زحمت کشیدند !

آقا ! خدا جبران می کنه . خدا رو قبول نداری ؟! امام سجاد (ع) داره می گه : اگه پدر و مادر بهت ظلم کردند ، 1 ـ اگه تحمل کنی و از رأفت و مهربانی نسبت به پدر و مادر کم نکنی ، 2ـ براشون طلب استغفار می کنی . 3ـ من امام سجاد

می گم : خدا جبران می کنه .

نسبت به پدر و مادر این طور باش . حالا اگر احیاناً این جوری بودیم ، به قول معروف : زندگی شیرین می شود . یکی از علمای متعهد می گفت : یه دکتر اصفهانی ، ساکن مشهد بود ، یه روز اومد پیش من و گفت : آقا ! این گره ها تو کار منه . دقت کردم دیدم زندگیش پر از مشکلات عجیبه ، بهش گفتم : من یه سؤالی دارم ، گفت : بفرمائید ! گفتم : آقا ! شما با پدر و مادرت رابطه ات چه طوریه ؟! گفت : والله ، پدرم که فوت شده ، مادرم زنده است ، من اینجا دکترم ، جراح فلان بیمارستان هستم ، نمی رسم که زیاد بهش سر بزنم ، هر چند وقت یه بار تلفنی تماس می گیرم . گفتم : مادرت از تو راضیه ؟ گفت : راضیه ولی به هر حال به خاطر اینکه کم به دیدنش می رم ، یه خورده دلخوره . گفتم : من یه چیزی بهت می گم ، یه نصیحت بهت می کنم ، اگر این توصیه رو عمل کردی و این گره کوری که توی کارت هست باز نشد ، بیا به من بگو من عبا و عمامه ام رو می زارم کنار ، دیگه هم منبر نمی رم ! اگر هم باز شد ، باز هم بیا به من بگو تا من به مردم بگم ! گفت : چکار کنم ؟! گفتم : همین امروز پا می شی می ری اصفهان ، دست مادرت رو می بوسی ، بعد هم پاهای مادرت رو می بوسی ، این قدر نسبت به ایشون محبت و رافت به خرج می دی تا بگه آقا ! من ازت راضیه ، راضیه ، راضی ام !! وقتی احساس کردی قلبش واقعاً نسبت به تو لطیف شده ، بگو : مادر من یه گره کوری توی کارم دارم ، تو برام دعا کن .

می گفت : این آقای دکتر ، یه نگاهی به من کرد و گفت : آقا ! شما چی می گید ؟! گفتم : شما برو امتحان کن . رفت ، بعد از یه مدتی اومد پیش من ، گفت : آقا ! این کار رو کردم ، گره کورم باز شد !

این قدر به من و امثال من و حسن و حسین و تقی و . . . التماس دعا نگید . التماس دعا به هم دیگه گفتن خوبه ، اما دعای اصلی که بخواد گره کورت رو باز کنه ، دست مادر و پدرته ، اونها باید دعا کنن . دعای اونها رد خور نداره ! حالا اگه خدای نکرده پدر و مادر از دنیا رفتن بر طبق روایت ، دست اونها باز تره اگر براشون خیرات و حسنات بفرستی و طلب مغفرت کنی ، اونها هم اونجا برات دعا می کنن و دعای اونها گیراتره .

این روایت برای اونهایی هست که پدر و مادرشون از دنیا رفتن و توی کارشون گیر افتاده :

روایت می فرماید : شب جمعه که می شه اگه پدر و مادری از دنیا رفته باشن ، روحشون می یاد در خونه فرزند می چرخه ، به دختر و پسرشون نگاه می کنن ، می بینن با زن و بچه نشستن و دلشون خوشه ، نگاه می کنن می بینن اینها دارن غذا می خورن ، تلویزیون نگاه می کنن ، تخمه می شکنن ، حرف می زنن ، به دید و بازدید فامیل می رن ، اصلاً به یاد پدر و مادر هم نیستن ، با خودشون می گن : بچه مون حالا سرش شلوغه ، آخر شب یاد ما می کنه !

آخر شب می شه ، می بینه بچه خسته شد ، خمیازه کشید و به خواب رفت ، اصلاً یادی هم از پدر و مادر نکرد ! دوباره با خودشون می گن حالا نیمه شب بیدار می شه ، یه یادی از ما می کنه . می بینه بچه مثل مرده خوابیده ! نیمه شب چی؟ ! شب جمعه چیه ؟! اصلاً به فکر اونها نیست . شب جمعه رو تا صبح بچه می خوابه ، با خودشون می گن : انشاءالله قبل از نماز صبح بلند می شه و ما رو دعا می کنه و بچه این کار رو نمی کنه . کم کم موقع طلوع آفتاب می شه و اجازه اینها تموم می شه . به اینها می گن : برگردید ! روایت می فرماید : پدر و مادر می گن : پسرم ! دخترم ! هستیم رو به پات ریختم ، الان به سر و سامون رسیدی ، و من بدبخت اینجا گیر کردم ، شب جمعه یه دونه صلوات برای من نفرستادی ، انشاءالله خدا لعنتت کنه . انشاءالله خدا خیر و برکت رو از زندگیت بگیره !

روایت می گه : امیر مؤمنین (ع) اومد داخل بازار کوفه ، چهار پایه گذاشت ، داد زد : ای بازاری ها ! خانم ها ! آقایان ! روزها که به کار مشغولید ، ظهرها که غذا می خورید و شبها هم که می خوابید . پس کی به فکر شب اول قبرتون هستید ؟! کی فکر آخرتتون هستید ؟!

یه دفعه طرف بعد از مرگش ، روز قیامت متوجه می شه عاق والدینه ! تعجب می کنه : چرا ؟ می گن : چرا بعد از رحلت پدر و مادرت به فکرشون نبودی ؟ نفرینت می کنند می گن ان شاالله خیرو برکت رو خدا از زندگی ات بگیره . خیلی سخته آدم یه شب جمعه ( نه هر روز ) دوتا صلوات برای پدر و مادرش بفرسته ؟!

عادت کنید از همین الان توی دعای قنوت تون یه دعا ( برای پدر و مادر ) براتون ملکه باشه “ ربَّنَا اغْفِرلی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلمؤمنین وَ المؤمنات ” .

سریع خلاصه بحث رو می گم : سینه زدن ، گریه کردن ، نوحه خوندن ، بسیج ، انجمن ، نماز شب ، نماز وتیره ، نماز

غفیله ، و . . . همه اینها عالیه . اما خداوند تبارک وتعالی می فرماید : هر کاری می خوای بکن ، من نمی بخشمت چون تو پدر و مادرت رو دوست نداری . چون پدر و مادر ازت راضی نیستند و به گبر و یهودی و مسیحی می فرماید : هر کاری

می خوای بکن ، من بالاخره تو رو می آمرزم چون پدر و مادر از تو راضی هستن . والسلام