دعا
دعا
دعا چیه ؟ چطوری انجام بدیم ؟ چقدر قدرت داره ؟ و بعد چگونه به استجابت می رسه ؟ ، اولین چیزی که ما در دعا داریم اینه که دعا یک آلت فطری و روحیه که انسان در ذاتش داره و وقتی که کارد به استخوان آدم می رسه این حالت بروز می کنه . اونجا دیگه از شدت استیصال و بیچاره بودن ، تنها چیزی که براش می مونه دعا کردنه و این دعا مختص شیعه و سنی و مسلمانان و گبر و یهود نیست بلکه مختص کسی هست که وقتی کارش گیر می کنه دنبال یک قدرت مافوق طبیعی می گرده . از این راه هایی که تا الان دیده ، قدرتش باید خیلی بیشتر باشه . نیرویی که بتونه کاری بکنه که بشر نتونه انجام بده . دنبال این می گرده . انسان حتی اگر دعا هم نکنه در ذهنش و در تخیلش همچین آرزویی داره . آرزو داره که یک روزی نیرویی داشته باشه که بتونه مشکلاتش رو به طور غیر طبیعی حل کنه وجود همین آرزو در ذهن نشون دهنده اینه که این امکان وجود داره که مثلاً انسان 1400 سال پیش این امکان رو فرض کرده که بره کره ماه گرچه عقل اون زمان بگه تو دیوانه ای ، این همه راه رو با کدوم نرده بون می خوای بری ؟! چون اون زمان ابزار بالا رفتن رو فقط نردبون می دونستن . انسان آرزویی داشته باشه که من می تونم روی آب راه برم ، خب همه به آدم می خندن ولی ممکنه . لذا می گن هرچیزی که در ذهن خطور کنه این امکان داره . حالا امکانش در برخی از برهه های زمانی ممکنه معقول نباشه ولی در برخی از برهه ها علم پیشرفت می کنه این امکان به وجود می یاد . امکان اینکه یک نیروی مافوق طبیعی بعضی از مشکلات ما رو از راه غیر طبیعی حل کنه وجود داره به همین لحاظ این مسأله در ذهن ما خطور می کنه و این مسئله در تخیل ما نقش می بنده به این می گن : “ دعا ” . این دعا به معنای عام و کلی .
دعا به معنای خاص چیه ؟ در مذهب شیعه دعا به معنای خاص یعنی این که بشینه در درگاه خدا یا اهل بیت (س) از اونها بعضی از مسائل و مکشلاتی رو که خودش قدرت نداشته برطرف کنه ، درخواست کنه ، و یا اینکه به بعضی از حاجات برسه . یا دعا کنه که مشکلاتی که بعداً ممکنه براش پیش بیاد ، پیش نیاد . چون قدرت نداره که جلو اونها رو بگیره .
اما دعا یک ارکانی داره ، یعنی یک چیزهایی هست که برای دعا پایه است . هرکدوم از این ها نباشه دعا شکل نمی گیره :
1 ـ رکن اول ، می فرمایند : استیصال . یعنی چی ؟ یعنی آدم واقعاً مطمئن شده باشد راه دیگه ای وجود نداره . نمی شه آدم تو خانه بشینه چشماش رو ببنده ، بگه خدایا اگر می شه ما یکی ، دو ماهی هر روز ظهر ناهار بوقلمون بخوریم ! این که دعا نشد . یکی از بچه ها صبح می خواست برای امتحان بره ، گفت :آقا دعا کنید ، گفتم چه خبره ؟ گفت : کنکور دارم ، امتحان دارم ، گفتم خُب چقدر خوندی ؟ گفت : هیچی ، گفتم : خُب من دعا برای چی بکنم ؟ گفت : خدا اگر بخواد ما جواب می دیم !! گفتم نه آقا جون خدا نمی خواد ، خدا اِبا داره که مسائل و راه های مختلف رو از غیر راهش جلو بره . برای نمره آوردن باید آدم درس بخونه . دعا برای اینه که آدم حافظه اش بیشتر بشه . دعا برای اینه که سرامتحان هول نشه . دعا برای اینه که مریض نشه . دعا برای اینه که وقت کنه بیشتر درس بخونه ، دعا برای اینه که مطالبی که خونده یادش نره ، دعا برای این چیزهاست . انسان باید اصل کار رو انجام بده . یا اینکه طرف می بینه باباش وضعش خوبه این می تونه بره بگه : بابا ! یه کمکی به من بکن ماها باید از همدیگر کمک بگیریم . طرف می بینه رفیق هاش می تونن این حاجت رو برطرف کنند می گوید نه ما فقط از خدا کمک می گیریم ! خب بشین تا از گرسنگی بمیری ، اصلاً مردم خلق شدند که به همدیگه کمک کنند . این قُد بودنه ، نه توکل . این حالت ، حالت غروره ، نه توکل .
2 ـ رکن دوم دعا : اخلاص در دعا . یعنی چی ؟ آقا ! بنده ، حضرت عباسی اومده باشم به خدا راست بگم . اگر برای حاجتی دعا می کنم ، اگر برای بخشش گناهی دعا می کنم ، راست بگم ، حداقلش اینه که طوری نباشه که بگم حالا در خونة خدا رو هم یه دری می زنیم علی ا. . . ،ببینیم چی می شه ؟ در خونة تقی و کَل عباس رفتی در خونة خدا هم می ری خدا رو در ردیف تقی ، عباس ، حسن و حسین قرار دادن ظلمه . خدا هم اینجوری جبران می کنه که دعات رو برآورده نمی کنه . خُب پس رکن بعدی دعا این هست که حقیقتاً در خونه خدا اومده باشی و مطمئن باشی که در این خونه جوابت رو خواهند داد .
3 ـ رکن سوم دعا ، می فرمایند : حال دعا داشته باشی ، یعنی چی ؟ دو تا مطلب تو حال دعا هست : 1 ـ مطلب اول اینکه آقا ماها اهل دعا باشیم و اینجوری نباشه که فقط یه اوقات خاصی سراغ خدا بیایم . ارتباط با خدا باید یه ارتباط مستمر ، پیوسته ، پشت سرهم باشه . همیشه با خدا در تماس باشیم . روایت می فرماید : فرشته می یاد سراغ خدا عرض می کنه : خدایا ! این بنده تو از نظر اینکه بیچاره شده حرفی توش نیست ، بیچاره ، بدبخت اینجا اومده ، به سجده هم که افتاده ، گریه هم که می کنه ، کسی هم که غیر از تو نداره چرا جوابش رو نمی دی ؟ خداوند می فرماید : برای اینکه من بنده ام رو دوست دارم می دونم اگر الان جوابش رو بدم ول می کنه و میره . لذا می بینی طرف 20 سال هست که یه حاجتی داره و از خدا طلب می کنه و همین حاجت دینش رو حفظ کرده ، یعنی برآورده نشدن حاجت دینش رو حفظ کرده وگرنه اگر همون اول بهش داده بودند ، سراغ کارش رفته بود . لذا این رو خوب دقت کنید که درجات توکل ما و این که ما چقدر نسبت به خدا اطمینان داریم در همین دعا سنجیده می شه . 2 ـ مطلب دوم : حال دعا داشتن یعنی اینکه مثلاً در حال سجده باشه ، در این حالت شرایط استجابت دعا محیاتره . اشک بریزه ، شرایط باز هم مهیاتره ، شب قدر باشه ، باز کارش آسانتره یا شب جمعه باشه نه اینکه بگیم شبهای دیگه نمی شه دعا کرد ، شب های جمعه نسبت به شب های دیگه برای دعا کردن مناسب تره . به این ها می گن : شرایط دعا .
خُب تا اینجا کارها رو انجام دادیم ، دعا کردیم ، دو تا نکته را باید مد نظر داشته باشیم :
1 ـ نکته اول ، ( این نکته رو دقت کنید ) همه مون این تجربه رو توی زندگی داشتیم . آقا ! جلوی خدا بدسابقه نشیم ، بد سابقه یعنی چه ؟ یعنی این که خداوند وقتی حاجت ها رو روا کرد به جای شکر کردن دوباره سراغ گناه بریم ، اصلاً یادمون بره که یه زمانی حالی داشتیم دعایی می کردیم ، خدا به ما محبتی کرد و دعای ما رو مستجاب کرد . یه دفعه می بینی بعضاً خدا رو ول می کنند ومی روند . تا خدا یه خونه ای ، پولی ، تشکیلاتی داد ، یا علی مدد ! التماس دعا ! هرچی می گی : آقا جون ! یادته داشتی از فقر و بی چیزی می مردی ؟ اصلاً انگار نه انگار . پیش خدا بدسابقه نشیم ، حتی شکر کنیم ، بگیم : خدایا ! ممنونتم . خدایا ! خیلی لطف کردی ، فکر نکن من یادم می ره ، فکر نکن آدم بی حیایی هستم ، فکر نکن ، بی چشم و رو هستم ، فکر نکن نمک رو می خورم ، نمکدان رو می شکنم . همش اینو به خدا بگیم و به خودمون تلقین کنیم . این بدسابقه شدن باعث می شه سری بعد که با خدا کار داشتی ، خدا مهل نذاره . بگه : آقا ! این معلوم نیست برنامه اش چه جوریه ؟
2 ـ نکته دوم : بعد از اینکه دعا انجام شد و انشاء الله استجابت شد خودمون رو غنی و بی نیاز از خداوند فرض نکنیم . بعضی وقتها یک گیرهایی که تو کارهای ما می یاد ، برای اینه که فکر می کنیم خُب دیگه مشکلی نداریم . خودمون رو بی مشکل فرض نکنیم . حتی برای لحظه ای خودمون رو از عنایت خداوند غنی فرض نکنیم ، نگیم حالا خدا کرد کرد ، نکرد هم نکرد .
قضیه مربوط به خیلی وقت پیش هست ، یه عارفی 200 ، 300 سال توی یک غاری غذاش فقط نون و سبزی و گوشت و . . . بود . همه عباداتش رو هم کرده بود . یه روزی به خودش می گه : ما دیگه زیاد هم وضعمون بد نیست . ( بعضی وقتها ما به خودمون مغرور می شیم ، علی (ع) با اون همه عبادت از خوف خدا غش می کرد . این حالت ، حالت خیلی خطرناکیه ) خلاصه این عارف می گه : خدایا دیگه نمی گم : “ آمَنّابِفَضْلِکْ ” دیگه حالا فقط عدالتت رو می خوام ، پدرمون در اومد . گفت : “ الهی آمَنّا بِعَدْلِکْ ” یه حالت مکاشفه ای بر اون نازل شد روز قیامت بود آقا رو آوردند ، خُب آقا ! سلام علیکم ، شما مثل اینکه برنامة عدل رو درخواست کرده بودید ؟! بله آقا !
ـ ما در خدمتتون هستیم . خُب آقا بفرمائید ، شغلتون ؟ ـ ما عارفیم ! ـ کجا ؟ ـ توی فلان غار ـ روی چی عبادت می کردید ؟ ـ روی یک تخته سنگ . ـ چند سال ؟ ـ 300 سال . ـ آقا تخته سنگ رو بیارید . آوردند ، شما بخواب این تخته سنگ ، می خواد 300 سال روی شما عبادت کنه ! ـ اِه !
ـ شما چی می خوردی ؟ ـ سبزی . ـ چه جور می خوردی ؟ ـ هیچی ، می چیدم ، خورد می کردم با نون می خوردم . ـ سبزی ها تشریف بیارن ! آقا رو خورد کنند تا سبزی ها ایشون رو با نون بخورند ! عدل همینه . گوشت هم خوردی آقا ؟ ـ بله ، خیلی . ـ آب بیارید می خوان حاج آقا رو ذبح کنند . عدل اینه . فکر کردی این چیزها جون ندارن . اگر قرار باشه با عدل برخورد بشه ، ما که نسبت به بقیة مخلوقات تافته جدا بافته نیستیم . پس از خدا بخوایم که : “ الهی آمَنّا بِفَضْلِک ”
اینو خوب دقت کنید ، تقریباً عدة زیادی از شما شبهای قدر اینو از من شنیدید بقیه که نشنیدند خوب گوش بدن ، حضرت عباسی این مطلب رو خوب بگیرید و اگر ازتون سؤال کردند به بقیه هم بگید ، اگر پرسیدند : این چه خداییه ؟! چرا مهل نمی ذاره ؟ چرا از ما پشت کرده ؟ چرا امام رضا (ع) دعاها رو جواب نمی ده ؟ مگه ما چه گناهی کردیم ؟ مگر خدا قصی القلبه ؟ خدا رو از این همه غربت در بیارید ، موسی (ع) به خداوند عرض کرد که مجوس ترین بنده نزد تو چه کسانی هستند ؟ خداوند فرمود : مجوسترین بنده نزد من کسانی هستند که به منه خدا تهمت بزنند . اِه ! مگه کسی هم هست که به تو تهمت بزنه ؟ بله می یاد دعا می کنه ، می گه : به من خیر بده ، من هم خیر بهشت می دم ، ولی راضی نمی شه ، می گه : این خدا با من لجه ، این خدا به من شر داده ، خیلی عجیبه . یا مثل بعضی از ماها ، بریم حرم امام رضا (ع) گریه کنیم ، دعا کنیم ، زیارت کنیم بعد هم بیایم اینجا ، برای امام رضا (ع) صفحه بگذاریم ، بگیم : رفتیم مشهد ، امام رضا (ع) جوابمون رو نداد ، ما هم دیگه نمی ریم مشهد . خُب نرو ، ببین کسی دیگه جوابتو می ده ، بعضی یه دینهای من درآوردی دارند ، اَلکی ، آبکی !
طرف با کاروان اومده مشهد ، بعد از کاروان می گه من نرفتم حرم ، خوب چرا نرفتی زیارت ؟! می گه : اون روزی که از صحن امام می خواستم برم داخل ، از دری که می خواستم برم تو ، بسته بود ، من هم گفتم ، امام رضا (ع) در رو روی من بسته ، دیگه نرفتم !
اِی بابا ! تو رو قرآن ، این دین ها رو کی به ما یاد داده ؟ در و بسته دارند تعمیرات می کنند ، خبر نداشتند که شما تشریف می یارید ، وگرنه می گفتند ، فرش قرمز خدمتتون پهن کنند ، گاوی ، چیزی بکشند ، بیا از یه در دیگه برو داخل ، این مسخره بازی ها چیه درآوردی ؟! توی کدوم کتاب اخلاقی نوشته که ما رو اگه از این در راه دادند ، دادند اگر ندادند ، معلوم می شه که نطلبیند . بعد هم می یاد با امام رضا (ع) قهر می کنه ، می گه ما که رفتیم در رو هم رومون بستند . فکر می کنه عارفه ، بابا بیا برو زیارتت روبکن قربونت برم امام رضا (ع) اینقدر سرش شلوغه که تو را نمی بینه ، اصلاً بعضاَ می گن : دیگه امام رضا (ع) به ما نگاه نمی کنه . می گن : یه بنده خدایی توی حرم گریه می کرد می گفت یا امام رضا (ع) دو هزار تومان پول بده من گرفتارم و فلان ، خلاصه برای دو هزار تومن گله می کرد . بعد بغل دستیش گفت : آقا جون ! بیا این دو هزار تومن رو بگیر برو ، من دومیلیون چک دارم ، اینقدر هم سرآقا رو شلوغ نکن !
پس برای استجابت دعا اگر ارکان دعا مرتب بود ، یعنی استیصال داشتی ، توکل داشتی ، ایاک نعبد و ایاک نستعین رو به راه بود ، شرایط دعا محیا بود ، سوز داشتی ، اخلاص داشتی ، همه چیز مرتب بود ، خداوند تبارک و تعالی می فرمایند : هر دعایی بکنید من مستجاب می کنم . می گه : آقا ! این چه حرفیه شما می زنید ؟ ما دو هزار تا دعا می کنیم نصفش هم مستجاب نمی شه ، عجله نکن !
چه جوری مستجاب می کنه : 1 ـ همین قدر که بیای برای دعا کردن توی مجلس بشینی ، اون دعاهایی که نمی کنی و خدا برات خوب می دنه رو مستجاب می کنه . برنامه اینطوریه ، مثلاً اگه قراره الان از اینجا بری بیرون و تصادف کنی پات بشکنه ، وقتی می یای توی مجلس می شینی ، من این دعایی که نکردی که : خدایا منو حفظ کن رو مستجاب می کنم ، می ری بیرون و این اتفاق برات نمی افته . برنامه اینه که فلان بلا سرت بیاد ، یادت هم نیست ، نمی دونی ، میشه یا نمی شه ، اما خدا بجای اون دعایی که برآورده نشده ، این بلاها رو از سرت رفع می کنه . اینجوری دیگر خیلی از بلاهایی که سر ما می یاد ، برای اینه که ما پیش پیش دعا نکردیم . امام معصوم (ع) می فرمایند : دعای بعد از بلا فایده نداره . پس معلومه قبل از بلا یه دعایی داریم .
2 ـ مطلب دوم : خداوند تبارک و تعالی می فرماید مردم در برخورد با من چند جور هستند : یک عده “ اِذا مَسّو شَر کانُ جزوعا ” وقتی یک شری بهشون می رسه شروع می کنند به جزع و فزع و گریه و فحش به زمین و زمان دادن و همه چیز رو به همدیگه می ریزند . می گه : گور بابای این مملکت و نظام و جمهوری اسلامی و . . . آقا ! چی شده ؟ مرغ بیست تومن گرون شده ! مرگ بخوری ! ما سیصد هزار تا شهید دادیم ، برای بیست تومن گرون شدن مرغ تمام مملکت رو فحش می ده . بعضی از ماها هم همین جوری هستیم ، فکر نمی کنیم که داریم چه کار می کنیم ؟ از بالا تا پائین مملکت رو فحش می ده برای اینکه حالا مرغ پنجاه تومن گرون شده . تا کوچکترین ناراحتی بهش می رسه زمین و زمان رو می دوزه به هم .
“ و اِذا مَسّئو الخیر کانُ مَنوعا ” . بعضی وقتها یک خیر و خوبی بهشون می رسه ، حریص می شن . بیشتر می خواد ، هی بیشتر می خواهد . آقا ! بخور دیگه توی بانک می گذاری چه کار ؟ بخور دیگه تمومش کن ، لذا خدا اصلاً مهل نمی گذاره ، من یه نمونه خیلی کوچکش رو بگم : شما چند سالتونه ؟ مثلاً ؟ 18 یا 19 سال یا 20 سال اغلب تو همین سن هستید ، چند هزار تا صبحانه و ناهار و شام خونه مهمون مادرت بودی ؟ نمی شه بشماری . درسته ؟ حالا اگه یه روز غذا یه کم شور بشه ، آخ آخ آخ !! یا یه روز غذا یه کم دیر بشه ، چه کارها که نمی کنی . چقدر ماها در مقابل شکم ضعیفیم ، خیلی زشته ها .
یا مثلاً یه روز خدای نکرده یه اتفاقی کوچکی بیافته و پدرت 4 روز دیرتر پنج هزار تومن بهت بده ، تویی که پوست و گوشت و استخونت رو از هستی بابات داری ، مثلاً آقا می خواد کفش نو بخره ، یا می خواد شلوار نو بخره ، یا فوقش پیرهن مشکی برای ماه محرم بخره ، اگر بخوای بابات رو مجبور کنی برای خرید این چیزها روش فشار بیاد ، این محرم می زنه توی کمرت ! لذا اینو دقت کنید بعضی ها این طوری اند .
“ و اِذا مَسّو الخیر کانُ مَنوعا ” . بعضی وقتها یک خیر و خوبی بهشون می رسه ، حریص می شن . اما خدا می فرماید : من مستجاب می کنم . چه جوری ؟ به سه طریق ، به من خدا اطمینان کنید ، چقدر خدا مظلومانه حرف می زنه ؟ می فرماید : ( حدیث قدسی هست ) به من خدا اطمینان کنید ، مردم ! من از اول تا آخر زندگی تون رو می بینم ، شما خودتون فکر این پنجاه سال دنیا که زنده هستید رو می کنید ، من این پنجاه سال الان شما رو می بینم ،اون چندین میلیارد سال هم ( اصلاً میلیارد سال هم نمی شه گفت ، اون دنیای شما رو هم ) می بینم . شماها نمی بینید شما فکر می کنید هرچی خوبی هست فقط توی این دنیا باید بهتون برسه ، هرچی بدی هم هست توی این دنیا نباید بهتون برسه ، ولی من که این طوری نمی بینم ، منِ خدا خیلی دیدم از شماها بازتره می فرماید : من می دونم بنده هام با چی به خیر می رسند ، به بعضی ها ثروت می دم ، چون می دونم از راه ثروت به خیر می رسند بعضی ها رو فقیر می کنم چون می دونم اگر بهشون ثروت بدم فقیر می شن ، بعضی ها خیرشان در سلامته ، سلامت بهشون می دم ، بعضی ها خیرشون در مریضیه ، مریضشون می کنم ، منِ خدا می دونم . حالا اگه دعا هم بکنه ، یه عده رو با توجه به همین خیری که می بینم دعایشون رو مستجاب می کنم ، خود شما کم دعای مستجابی داشتید ؟ اگر شمرده بودید چندین دفتری می شد ؟ اشکالش اینه که وقتی مستجاب می شه فکر می کنیم خودمون این کارها رو کردیم . یه عده رو می بینم چون اینها به صلاحشون نیست به جای هر یک دعایی که که مستجاب نکردم یه مقدار از گناهانش رو می بخشم . اگر هم به جایی رسید که دیگه این بنده گناهی نداشت ، به جای هر یک دعایی که مستجاب نمی کنم یک درجه توی آخرت بهش اعطا می کنم . لذا روایت امام باقر (ع) می فرمایند : روز قیامت مؤمن را می آورند نگاه می کنه ، یا ابوالفضل ! چه تشکیلاتی و دستگاهی ؟! آقا این ها مال منه ؟ بله مال شماست ما که کاری نکردیم ! خودمون خبر داریم که چه خبره ؟ نه نمازی ، نه روزه ای ، می فرمایند : تو از اون بنده هایی بودی که خیلی دعا می کردی ، من دعای زیادی از تو مستجاب نکردم به ازای هر دعایی که از تو مستجاب نکردم ، این نعمت هایی رو که می بینی برای تو قرار دادم . امام باقر (ع) می فرمایند : در این حال ، مؤمن آرزو می کنه ای کاش تا زمانی که توی دنیا بود حتی یک دعاش هم مستجاب نمی شد . حتی یک دونه . می صرفد آقا !! چه منی که می گم و چه همة شمایی که می شنوید هیچ کدوم نمی فهمیم چه خبره . حساب و کتاب های خدا رو ما نمی فهمیم . اینکه فقط بتونیم خودمون رو راضی کنیم که به خدا اطمینان داریم کافیه ، شهید دستغیب (ره) نوارشو رو من گوش می دادم ، یک شب قدری می گفت آی مردم ! می دونید خدا کیه ؟ می دونید قیامت چه خبره ؟ نه شماها می دونید و نه من پیرمرد . پرده ها که کنار رفت می بینیم چه خبره . فکرتون رو بگذارید روی اینکه وقتی پرده ها کنار رفت یه برنامه های خاصی برامون گذاشتند ، خدایی که برای این دنیای پنجاه یا شصت سالة ما ، اینقدر برنامه ریزی کرده ببینید روز قیامت چه کار می کنه ؟! دلمون رو خوش کردیم به همین 4 ، 5 روز دنیا ، فکر می کنیم هرچه خوبیه ، تو همین چهار ، پنج روز باید به دست ما برسد .
می گه : آقا ما چه گناهی کردیم ؟ مردم بنز دارند ما نداریم ! ـ چرا اینقدر عجله داری ؟ یا اینکه می گه : آقا ما چه گناهی کردیم مردم مثلاً فلان زندگی رو دارند ما نداریم ؟ خدا چرا اینقدر ظالمه ؟ ـ آقا بذار ، عجله نکن . یا می گه : آقا ما چه گناهی کردیم باید شل باشیم ، باید کور باشیم ؟ آقا این قیافه است خدا به ما داده ؟ آخه این چه دماغیه که ما داریم ؟ یکی زمان جنگ اومده بود توی منطقه ، داشت با خدا مناجات می کرد ، خوب شکرش رو کرد گفت : خدایا ! خیلی شکرت ولی خُب حضرت عباسی ! توی کل گردان کسی پیدا نمی شه که از ما دماغ گنده تر داشته باشه . خُب ببینید چقدر ماها کوته فکریم ؟! همین دماغ و زیباترین لب و دهان ، بیست ساعت بعد از دفن چیزی ازش نمی مونه ، زیباترین موجودات عالم رو در نظر بگیرید ، برید ملکة زیبایی جهان رو پیدا کنید اگه کلیه اش عفونت کنه از پنجاه متری او نمی شه رد شی . محبوبترین و زیباترین فرزندان وقتی می میرند ، مادرشون نیم ساعت بالای سرش نمی شینه ، ازش می ترسه . دقت کنید ، خدا می دونه چه کار کرده ، با ما لج نکرده که حالا مثلاً یه عده رو سیاه خلق کرده ، یه عده رو سفید خلق کرده . یه عده رو غنی خلق کنه بگه از اینها خوشم نمی یاد ، بعضی ها می گن : خدا ، گِل تمام کرده بود ما رو از این ته گِل ها خلق کرد . چند وقت پیش تلویزیون نشون می داد ،یه بچه به دنیا اومده بود که چهار تا دست داشت بعد یه بنده خدایی می گفت این دو تا دست اضافی مال گِل قبلی بوده زیادی بوده ، خدا زده برای این ! البته اینها اشکال ندارد اگر با مزاح باشه ولی دقت کنیم که خدا رو متهم نکنیم . پس این مطلب اول ، یعنی مطلب آخر ، آخر کلام همینه که به خداوند اطمینان کنیم ، همین تصمیم رو بگیریم .
دعاتون رو بکنید ، مطمئن باشید مستجاب می شه مطمئن باشید یا بهتون می دن یا از گناهانتون پاک می کنند یا به حسابتون می ریزند و چقدر خوبه که به حسابمون بریزند من با توجه به احادیث و روایات بهتون قول شرف می دم اگر به حسابتون بریزند به نفع تونه تا بهتون بدن . می گه : آقا 20 ساله دارم دعا می کنم فلان گره تو کارم هست ، 20 ساله دیگه هم دعا کن جای دوری نمی ره ، فوقش اینه که چهل سال سخت زندگی می کنید ، فوقش اینه که 30 سال نون گیرت نیاد بخوری ، چه خبرته ؟ کجا رو می خوای بگیری ؟ بریم توی قبرستان ها راه بریم ، ببینیم چه خبره ؟ چه بزرگانی چه نان هایی خوردند توی این دنیا و الان اصلاً هیچی ازشون نیست . رفتن آقا !
در کــارگه کـوزه گـری رفـتم دوش دیـدم دو هـزار کوزه گویا و خموش
زان بین یکی بانگ برآورد و خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
رفتن آقا ، اینها رو به خودمون سخت نگیریم ، دو تا دعا کردیم ، برآورده نشد ، زمین و زمان و خدا و امام رضا (ع) رو به باد فحش نگیریم ، تموم شد آقا ! داره می گذره.
من زمانی که می خواستم برم منطقه پدرم یه جمله به من گفت (می خواست منو نسبت به دنیا روشن کنه ) من هنوز که هنوزه یادم نرفته . گفت : ببین بابا ، توی این 40 سالی که من عمر کردم ، هرچی شیرینی توی این دنیا بود زود گذشت و هرچی سختی بود هنوز تو دلم مونده ، دنیا جای قرار نیست .
پیامبر (ص) فرمودند : اگر دنبال عیش می گردی ، دنبال راحتی می گردی ، دنیا برای مؤمن جای راحتی نیست ، برای مشرک و کافر بله جای راحتی هست ، همین 50 سال راحته برای اینکه عدالت خدا جور در بیاد ، ولی برای شما جای راحتی نیست ، اگر اینجا راحتی و فکر کردی خیلی مؤمنی اشتباه می کنی .
یه شخصی پیامبر (ص) رو به خونه شون دعوت کرد ، گفت آقا ناهار خدمتتون باشیم ، ناهار رو آماده کردند ، پیغمبر (ص) فرمودند : غذا تمیز تهیه شده ؟ غذا مرتبه ؟ از نظافت غذا سؤال کردند ، گفت : بله آقا ما تو خونه مون چندین ساله که کسی مریض نشده ، پیغمبر (ص) غذا رو گذاشت بلند شد و رفت . گفت من تو خونه ای که کسی مریض نمی شه غذا نمی خورم چون عنایت خدا به این خونه نمی رسه .
“ البلاءُ لِلولاء ” اصلاًسختی ها عنایت خداست اما ما نمی فهمیم . توی منطقه می گفتند : هرچی توی آموزش عرق بیشتری ریخته بشه ، توی جبهه خون کمتر ریخته می شه . الان ما توی آموزشیم هرچه بیشتر عرق بریزیم اونجا راحت تریم .