سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طلبه بلاگ

فرصت شناسی

                                              فرصت شناسی


امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند : فرصتها زودگذر و دیریاب است . یعنی انسان بعضی از فرصتها که گیرش می یاد ،
اولاً زیاد مهلت نداره ازش استفاده کنه ، سریع می گذره و ثانیاً وقتی که این فرصت اومد خیلی زود که از دست می ره و دیگه پیدا کردنش هم به این راحتی نیست . این می شه دیریابی
.
متأسفانه در جهان این فرهنگ داره حاکم می شه که مردم جوری زندگی کنند که نفهمند چه طوری عمر می گذره ، حالا چه عادی و چه غیر عادی . یکی از دلایلی که در غرب جوان ها به سمت مواد مخدر رو آوردند اینه که می خوان
زندگی شون رو بگذرونن . زندگی ای که برای اونها هیچ رنگ و بو و مزه ای نداره ، این فرهنگ ، متأسفانه داره جهانی
می شه و جهانی شده و بوق های تبلیغاتی جهان دائماً دارن در این بوق می دمند که من و شما عمرمون رو فقط در حد اینکه بگذرونیم باشه . چرا ؟ برای اینکه خودشون قدر عمرشون رو می دونند . قدر فرصت ها رو می دونند و تمام نقاط استراتژیک و حیاتی جهان رو دارن با ترویج همین فرهنگ فتح می کنند .
خُب ما می بینیم که پیغمبر (ص) ، اهل بیت (س)‌ ، قرآن ما ، هزاران سال پیش اینقدر تکیه داشتند که : ای انسان !
( جوان ، بچه ، بزرگسال ، ) در هر سن و سالی که هستی قدر فرصت هات رو بدون . قدر این لحظات عمرت رو بدون .
این چه وضع مدرسه رفتن و دانشگاه رفتنه ؟ وقتت داره همین طور می گذره و هیچی نمی فهمی . هیچی ! دیدی تا الان گذشت ؟ الان هم می ری که وقت بگذرونی ؟! این چه وضع مدرسه رفتنه ، چه وضع دانشگاه رفتنه ، این چه وضع زندگی کردنه ؟ این چه وضع کارمند بودنه ؟ داری الان می گذرونی که زودتر بشه 30 سال ، 35 سال و بازنشست بشی ، خُب 35 سال از بهترین لحظات عمرت رو داری می گذرونی ،‌ این چه وضع زندگی کردنه ؟
می گه آقا وقت طلاست . این یه جمله صددرصد اشتباهه ، اصلاً طلا ارزش اون رو نداره که برای وقت در نظر بگیریم . طلا اگر گم بشه ، می شه پیداش کنی ، طلا یه قیمت خاصی داره ، اما عمر حتی یک ثانیه اش رو من و شما نمی تونیم برگردونیم . چرا با این دید به عمرمون نگاه نمی کنیم ؟
امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند : گذشته و آینده ، هر دو عدم است و حال موجودی است بین دو عدم ، قدر موجود را بدان .
چرا نشستی و غصه می خوری برای گذشته ای که خراب شده ؟ و چرا نشستی و غصه می خوری برای آینده ای که نیومده ؟ همین الان رو دریاب . بالاترین کید شیطون شاید همین غصة گذشته رو خوردن و نگران آینده بودن ، باشه . اگه این دو تا درتو جا بیوفته ، دیگه شیطون وظیفه ای نداره . همین ! تو شدی آدمی که یا داری غصه می خوری برای گذشته یا نگرانی برای آینده و فرصت ها و عمرت داره همین طور می گذره . تمام عمرت همینه .
اغلب مردم ما تمام عمر نگران آینده شون هستند . و با همین نگرانی ، حال رو که به قول امیرالمؤمنین (ع) یه موجود بین دو تا عدم و نیستی هست رو دارن از دست می دن . الانت رو داشته باش ، با افکار واهی ، آرزوهای پوچ ، آرزوهای بزرگِ دست نیافتنی ، با غصه برای قبل و دائماً اوهامی که مثلاً : الان چی می شد من می تونستم 5 سال برگردم عقب تر ؟ هیچ وقت نمی تونی برگردی . چرا الکی داری غصه می خوری ؟ الانت رو داشته باش . فرصت هایی رو از دست دادی ؟ خیلی خُب فرصت های دیگه ای هم داری . عمرت رو از دست دادی ؟ خُب الان هنوز عمر داری .

پیغمبر اکرم (ص)‌می فرمایند : به هر کس فرصتی دست بدهد و به انتظار رسیدن به فرصت کامل ، آنرا به تأخیر بیاندازد روزگار همان فرصت را از او برباید
.
دو هزار تومن پول داره به انتظار این نشسته که این دو هزار تومن بشه دو میلیون ، بره باهاش کار کنه ! خُب بابا با همین دو هزار تومن فعلاً کار کن . اغلب فرصت هایی رو که در دسترس مون هست ، حالا چه دنیایی و چه اخروی ، همین طوری از دست می دیم . نشستیم به یه امیدی ، که مثلاً فرصت بهتری بدست بیاد . می خواد توبه کنه می گه : حالا انشاءالله وقتی رفتیم مشهد اونجا توبه می کنیم . انشاءالله بریم مدینه ، انشاءالله بریم کربلا ، انشاءالله ماه رمضون برسه ، ماه محرم برسه ، بابا ! حال رو داشته باش . امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند : کی از آینده خبر داره ؟
و به اون فرصت هم اگه رسید ، چون عادت کرده از شیطون گول بخوره ، اونجا هم شیطون با یه حیله دیگه نمی ذاره از این فرصتش استفاده کنه . انسان باید نقد رو بچسبه . تا بحث فرصتها می شه ، نسیه با آدم صحبت می کنه . قدر همین ساعت رو بدون . اما تا می رسه به بحث آخرت و معنویات می گه : آقا نقد صحبت کن . می گی : آقا ! مراقب خودتون باشید ، چشم و زبون و قلبتون رو پاک نگه دارید ، خودتون رو حفظ کنید . می خوایم بریم مرگ داریم ، برزخ داریم ،
می گه آقا : نقد صحبت کن . نسیه به من نده ،‌ خیلی خُب ، نقد دارم صحبت می کنم . همین الانت رو داشته باش ، قدر امروزت رو بدون . می گه : نه ! حالا ببینیم فردا چی می شه ؟ اِه ! خودت هم که داری نسیه می دی ! فقط برای معنویات باید نقد صحبت کنیم ؟!
با غصه گذشته رو خوردن و نگران آینده بودن هیچ دردی از ما دوا نمی شه . می فرمایند : این شخص به امید فرصت کامل و یه موقعیت بهتر ،می شینه ، روزگار همین فرصتی رو که فکر می کنه ناقصه رو ازش می رباید .
کار ایام بردن است و روش زمان از دست دادن
! ”
این روزها اومدند که فرصت ها رو ببرن ، یه بار ، دو بار ، ده بار ، در باغ سبز رو به روت باز می کنند ، اما بعد می بندند ، قدر همین الانت رو بدون .
برنامه ریزی صدساله می خوای بکنی ؟ خیلی خُب بکن ، ولی مراقب باش ! شاید یک روز هم وقت نداشتی ، به امید برنامه ریزی صد ساله حق نداری امروزت رو به فردا بیندازی . چقدر زیباست این روایت ؟ و چقدر عجیبه ، می گه : پیغمبر
اکرم (ص) یه دونه بُرد دستشون گرفتند ، ( بُرد پارچه ای هست که در عرب با پشم و پُرز درست می کنند ) و اینجوری فرمودند : به خدا سوگند ! آنچه از این دنیای شما گذشته است با پرز و ریش و پشم های این بُرد برابری نمی کند .
یعنی اونی که گذشته اندازة همین پرزهای این برد نمی ارزه ! به چی داری فکر می کنی ؟ گذشت . بعد فرمودند : و آنچه از آن مانده ، نسبت به آن چه از آن گذشته ، شباهتش بیشتر از آب به آب است . دو تا کف دستشون رو پر از آب کردند سؤال کردن : این دوتا چقدر با هم فرق دارند ؟ عرض کردند : آقا هیچ فرقی ندارن ، فرمودند : گذشته و آینده شباهتش به همدیگه از این دو تا مشت آب بیشتره و آینده هم همینه . اگه منتظر نشستی یک توفیق بزرگ از آسمون بیوفته ، هیچ وقت اتفاق نمی افته ، اگر منتظر نشستی که دست غیبی بیاد و کارهای تو رو انجام بده ، هیچ وقت اتفاق نمی افته . از بزرگترهاتون سؤال کنید ، غیب مالِ بی اراده کردن ، تنبل کردن و سست کردنِ من و تو نیست . حال رو بچسب ، کار کن ، محکم باش !
امروزه ما چه اوضاع و حال و احوالی داریم ؟ بی تعارف بگم : امروزه مرد و زن ما در همه عالم دنبال نخود سیاه هستن ! شاید یکی از هنرهای شیطون همین باشه که آدم رو دنبال نخود سیاه می فرسته . شاید علمای شیطون نشستن و جلسه گرفتن ، به هم گفتن چه بلایی سر انسان بیاریم که انسانها از این حالتی که توفیق دارند بیرون برن و به بی توفیقی برسن ؟ ماحصل جلسه شاید این باشه که : بفرستیمش دنبال نخود سیاه !
اغلب مردم ما الان دنبال نخودسیاه می گردن . نخود سیاه یعنی چی ؟ یعنی همین کارهایی که الان دارن می کنند ، این عالم ، عالمی هست که محل خلق کردنه ، محل جمع کردنه ، محل گذشتنه ، محل خیلی از کارهاست و محل زندگی کردنه نه روزمره گی ، نه امروز و فردا کردن . نه بدون هدف گذروندن و شنبه و یک شنبه ، دوشنبه و چهارشنبه با هم فرقی نداشتن ! اینجوری به خودت ، به وجودت ، به نفست ، به علمت ، به تقوات ، به تزکیه ات ، به دنیات ، چیزی اضافه نمی شه و این یعنی نخود سیاه .
مردم اغلب دنبال نخود سیاه هستند ، آدم بعضی وقتها تعجب می کنه . تلویزیونی که می تونه با برنامه های سازنده ارزشهای جامعه رو حفظ و حراست کنه ، فقط 15 دقیقه پیام بازرگانی پخش می کنه ! تبلیغ پفک و سس و فلان و . . . اینها نخود سیاه هستند .
خداوند تبارک و تعالی ما رو خلق کرده برای انسان بودن ، اما ما دنبال چی هستیم ؟! این از بحث شکم ، که در جهان دارن ترویج می کنند ، آقا ! این پفک ها و آدامس ها و غذاها هیچ فرقی با هم نداره ، چقدر داری عمرت رو هدر می دی که به اینها برسی ؟ می گه : آقا ! چه حالی داره ؟! بریم بشینیم تو فلان رستوران فلان چیز رو بیارن عشق کنیم !
خیلی خُب ، کی گفت لذت نبر ؟ برو تو فلان رستوران ، اما یه وقت عمرت رو برای این هدر ندی ، برو غذا بخور ، بعد هم بیا بیرون . اما از 4 روز قبلش برای اونجا فکر نکن ، 4 روز بعدش هم با اون خاطرات عشق نکن ! عزیز من ! تموم شد ، هشت روز عمرت رو برای یه بسته خوراکی هدر دادی !
می یایم جلوتر ، مادیات . بابا ! یه خونه داری بشین توش دیگه ، زیاد فرقی نمی کنه ، چرا دائم دلت رو به این مادیات خوش می کنی ؟! اینها نخود سیاهه .
بیایم به اعمال عبادی مون نگاه کنیم ، تو اعمال عبادی هم اغلب مردم دنبال نخود سیاه هستند ، یعنی مسیرهای رو که داریم می ریم اسمش مسیر خداست ،‌ اما از این راه ها به خدا نمی رسیم ! والله ! چرا ؟ برای اینکه امیال دیگه و غرایز دیگه مدنظر ماست . مراقب باشید ! بعد می گه آقا ! چرا جواب نمی ده ؟ چرا آدم نشدم ؟
نمازهامون شده دنبال نخود سیاه رفتن . گریه هامون همین طور . اشک هامون همین طور . سینه زنی هامون همین طور ، نمازجمعه هامون همین طور ، همه اش همین جور شده ، چرا ؟ چون بدون فکر ، همین طور داری می گذرونیم .
اون نمازی که تو رو یه درجه بالاتر نمی بره ، اون نخود سیاهه . شیطون می گه بذار بخونه ، تاجاش ، من موقع امتحان می یام ، چنان زمین بخوره که از نماز خوندن هم پشیمون بشه . نمونه هاش رو ندیدیم ؟
اگر مجلس امشب تو رو یه درجه بالا برد ، هفته بعد یه درجه بالا رفتی ، بدون داری دنبال حقیقت می ری . اگر غیر از این باشه داری دنبال مجاز می ری . نخود سیاهه .
فعلاً شیطون دیده که تو اهل اون ور نیستی ، علاقه نداری ، دلت نمی خواد بری اون ور ، این طرف مشغولت کرده . باید هر عبادتی ، هر یه ذکری ، هر یه رکعت نمازی ، تو رو یه درجه بالا ببره .
این بحث به مناسبت شهادت مؤسس فقه جعفری امام جعفر صادق (ع) هست . کسی که اومد و همه هستیش رو برای شناخت فقه به من و تو گذاشت . مراقب باشیم . وگرنه خیال شیطون راحته ، می گه بذار بره گریه کنه ، سینه بزنه ، اشک بریزه ، ذکر بگه ، نماز بخونه ، صبح تا شب عبادت کنه . وقت امتحان که رسید من می یام سراغش اون وقته که می بینه حتی با وجود این عبادت توی امتحان می بُره و شکست می خوره . بذار دلش خوش باشه که الان مؤمنه ، مسلمونه !
خُب چکار کنیم ؟ یک جمله ، چاره کاره :
بیا یک بار دیگه نیت ها رو چک کن ، یه نگاه محکم و قوی و عارفانه به نیت هات (نگاهی که می خواد بشناسه ) داشته باش . مراقب باش ! اگر واقعاً نمازت ، عبادتت ، مستحباتت ، واجباتت داره تو رو بالا می بره و روز به روز داری بهتر
می شی ، فَبها ، اما اگر احیاناً می بینی که نه ، تازه یه مقداری هم داری کم رنگ می شی ، حال و حوصله ات هم داره کم می شه ، اون طراوت اولیه رو هم نداری ، بدون داری دنبال نخود سیاه می دوی . مراقب باش ! موقع امتحان شکست می خوری و هیچ فرقی برای شیطون نداره . شیطون می خواد تو عاقبت به خیر نشی ، تو دنیا هرچی بودی ، بودی . زیاد براش مهم نیست ، می گه بذار حالا این کارها رو بکنه ، موقعش که رسید ، یه کبریت می کشم همه رو میسوزونم . این در نوع عبادتش یعنی درمحتوای عبادتش ، قابلیت سوختن داره .با عبادتش داره بنزین هوای نفس رو اینطرف و اونطرف
می بره . اون خونه ای که درش انبار بنزین هست ، هرچی می خواد بزرگتر بشه ، چندین و چند طبقه بهش اضافه بشه . اون کسی که می خواد این خونه رو آتیش بزنه میگه این خونه فقط با یه کبریت رفته رو هوا ، پس بذار بسازه . بذار ده طبقه بره بالا !
اتفاقاً کسی که توی این مسیر معنوی جلو می ره شیطون می گه بذار این چیزها رو ببینه ، یه وقت براش ندیده و نشنیده نباشه ، فردا براش تازگی نداشته باشه ، وقتی که بُرید و شکست خورد ، اگه یکی دوباره دعوتش کرد ، بگه : آقا ! اون طرف رو هم دیدم ، چیزی نبود !
این خیلی مهمه . بعضی وقتها شیطون می ذاره تو عبادت کنی ، برای اینکه دیگه عبادت برات تازگی نداشته باشه ، بگی آقا دیدم ، هیچ خبری نبود . این رو مراقب باشید !
اما چکار کنیم ؟ توجه به نیت ها . یه چیز مهمی می خوام بگم : ببینید ! اگر تمام جهان ،‌ عالم ،‌ کهکشانها و . . . همه و همه مال ما باشه ، و همة اون رو در راه خداوند صرف کنیم ، یا اگر فقط یه چوب کوچیک ، یه چوب کاه ، در گِل یه حسینیه بیندازیم که ساخته بشه ، این دو تا از نظر ارزش برای خداوند هیچ فرقی با هم نداره . چرا ؟
مورچه سالها تلاش کرد تا تونست یه ران ملخ خیلی خوب برای سلیمان ببره . اگر این مورچه این مدت رو تلاش نمی کرد و یه دونه ارزن می برد ، چه ران ملخ ، چه ارزن ، برای سلیمان با هم هیچ فرقی نداره . هر دو رو دور می اندازه . به چه دردش می خوره ؟!
خداوند تبارک وتعالی قدرت داره در یک ثانیه میلیاردها بار ، اصلاً یعنی بینهایت بار ، همه عالم رو با یک اراده دوباره خلق کنه ، خدا این قدرت رو داره . لذا برای کسی که اینقدر قدرت داره ، ما همة‌ عالم و همة کهکشانها رو هم خرج کنیم یا اینکه یه دونه کاه در گل یک حسینیه بیندازیم ، فرقی نمی کنه ، هیچ فرقی نمی کنه . جفتش بی ارزشه .
اعمالی که ما برای خداوند بالا می فرستیم همه اش بی ارزشه . هیچ چیزی ما برای بالا فرستادن نداریم . خداوند به چی نگاه می کنه ؟ خدا به این نگاه می کنه که تو نیتت چیه ؟ نیت مهمه . خداوند می خواد ببینه که تو برای خداوند چقدر احساس محبت و معرفت داری ، این محبت و معرفت خیلی ارزش داره .
مثال : مثلاً بنده این بالا نشستم دارم برای شما صحبت می کنم ، بعضی ها شاید فکر کنند این کار خیلی مهمه . یکی هم اون گوشه نشسته می بینه یکی از کفش ها ، یه لنگه اش یه کمی اون طرف تر رفت . احتمالاً اگر صاحبش بیاد ممکنه یه مقدار دنبالش بگرده و یا با کفش یکی دیگه عوض بشه . می یاد و کفش رو برمی داره و جفت می کنه . این یه کاره ، کار من هم یه کاره . اون کسی کارش ارزش داره که نیتش لِله و برای خدا باشه ! این دو تا کار هیچ فرقی با هم ندارن . خداوند به بزرگی و کوچکی کار نگاه نمی کنه . به نیت تو نگاه می کنه . این نیت ارزشمنده . این محبت و معرفت ارزشمنده .
می دونید ارزش یعنی چی ؟ ممکنه اون کار من بزرگ باشه اما نیت لِله نباشه ، و از هزاران نفر ، یه نفر هم متحول نشه و اون کار کوچک ، نیتش لِله باشه ، و همه رو هم متحول کنه . فرهنگ غلطی که جا افتاده اینه که مسلمون باید ابهت داشته باشه ، ابهتش دشمنان رو بگیره . باید به سمت تجمل بریم و غیره و غیره .
وقتی که فیدل کاسترو اومد خونة حضرت امام (ره) و اون خونة‌ کوچیک رو دید ، پاهاش شروع کرد به لرزیدن ! اشک این مرد کمونیست جاری شد . همه فهمیدند که ابهت به ابزار نیست ، به نیاته . تموم شد و رفت !
آقا ! فلانی بهترین حرف رو می زنه . زیباترین کلام ، قشنگ ترین و جذاب ترین حرفها ، می بینی ابداً اثر نمی کنه ، اما یه آدم نیمه زبون دار ، نیمه لال ، دو تا کلمه حرف می زنه ، هرکی می شنوه تکون می خوره !
به نیت نگاه کنید ، نیت خیلی مهمه . معنی نَفس همینه . نَفَس هم فقط مال صحبت کردن نیست ، نفس توی کار هم مهمه . مثلاً می گن اینجا نفس نداره ، دیدی بعضی جاها که مجلس می گیری ، می بینی مجلس نمی گیره . می گی : محیط نَفَس نداره . وقتی حسینیه ساخته شد هزار تا مشکل توش بود . فرصت یابی به این معنا نیست که شما دنبال کار بزرگ بِگردی . رسول اکرم (ص) فرمودند : کارهای کوچک رو داشته باشید ، نیت هاتون رو درست کنید ، خدا توفیق می ده کارهای بزرگ هم انجام می دی . به امید کار بزرگ نشینید . زبونت خشک نمی شه اگه با نیت خدایی ، به هم کلاسیت ، توی دانشگاه یا دبیرستان دو تا کلمه حرف بزنی . تو اگه نیتت رو درست کنی می تونی دانشگاه رو متحول کنی . نیتت مشکل داره . می تونی ! نیت برای خدا باشه .
با آمیزجواد آقای تبریزی صحبت می کردند ، التماس می کردند که دو تا کلام حرف بزنه ، می گفت : آقا نمی تونم ، نمی تونم ! بالاخره قبول می کرد و بلند می شد رو به جمعیت می گفت : بسم الله الرحمن الرحیم ، همین ! نصف مردم از شدت گریه غش می کردند !! نَفَس به نیت برمی گرده . والسلام